تبریز آرت | ویکی آرت / محمد شمخانی
خانه دوست كجاست! “ابوالقاسم سعیدی” را تا آنجا كه بوده و كارهايش در ايران به چشم آمده، ما با درختهای او میشناسیم. درختهایی كه شاخ و برگ آنها بيشتر در ترکیببندیهای نقاش آمده است تا تنههای آنها. اينجا هم می توان باز به يك ارتباط طنز ميان “سهراب سپهرى” و “ابوالقاسم سعیدی” اشاره كرد…
– متولد۱۳۰۴ اراك
– فارغالتحصیل دانشكده هنرهاى زيباى پاريس برگزارى نمایشگاههای متعدد انفرادى در فرانسه، بلژيك، اسپانيا، سوئيس و…
– شركت در نمایشگاههای گروهى متعدد در ايران و اروپا و آمريكا
– شركت در نمایشگاه پاييزه فرانسه و دريافت جايزه «نقاشى جوان» در سال۱۳۳۸
– عضو هیئتداوران و كميته تشكيلاتى نمايشگاه «نقاشى جوان» فرانسه در دورههای بعد
– شركت در بى ينالهاى تهران، پاريس و سائوپولو
– دريافت جايزه از دومين بى ينال نقاشى تهران ۱۳۳۹
– دريافت جايزه بزرگ پنجمين بى ينال نقاشى تهران ۱۳۴۵
– شركت در نمايشگاه «باغ ايرانى» موزه هنرهاى معاصر ۱۳۸۳
– تنها نمایشگاه انفرادی ابوالقاسم سعیدی در بهار و تابستان ۱۳۹۴ در تهران برگزار شده است.
اسطوره “سهراب سپهرى” در عالم شعر و پرداختن همزمان او به دنياى نقاشى، خیلیها را واداشته كه در غيابش به دوستى با او افتخار كنند و خود را از نزدیکترین دوستان اين هنرمند بدانند و بشمارند، آنقدر كه اینهمه ادعا با آن همه انزواى سپهرى نه جمع میشود و نه جور درمیآید. در اين ميان وقتى از خواهر سهراب درباره نزدیکترین دوستان برادرش می پرسند، او از دو نفر بيشتر نام نمیبرد كه يكى “ابوالقاسم سعیدی” است. از طرفى وقتى در شعرهاى سپهرى دنبال مفهوم درست و دقيق دوست میگردیم، بلافاصله به شعر “خانه دوست كجاست” برمیخوریم كه آن را به سعيدى نقاش تقديم كرده است.
شعرى كه دايره واژگان آن نيز یک جورهایی به دايره واژگانى سعيدى در نقاشى نزديك است و با مقدارى رمزگشايى يك سرى مناسبات ژرف ساختى ميان آن دو می توان پيدا كرد.
سعيدى را تا آنجا كه بوده و كارهايش در ايران به چشم آمده، ما با درختهای او میشناسیم. درختهایی كه شاخ و برگ آنها بيشتر در ترکیببندیهای نقاش آمده است تا تنههای آنها. اينجا هم میتوان باز به يك ارتباط طنز ميان سپهرى و سعيدى اشاره كرد و آن اينكه اگر سپهرى تنههای درخت را با آن خلوت و خلوص ناب به تصوير می کشید، سعيدى شاخههای همان درخت را با “صميميت سيال”ى در فضا نقش میزد و بر پس زمینه های گرم و روشن و خالى می آورد و جالب اينكه در نگرش هر دو دوست و هر دو نقاش هم گوشه چشمى به واپسين جنبشهای هنرى قرن بيستم ديده می شود و به چشم می آید. آنقدر كه می توان با تساهل در ترکیببندیهای سعيدى با تمام ظرايف و دقايق و ریزهکاریهای مينياتورى و ویژگیهای بر خود ايستاى آن، گوشه چشمى هم به آثار مينى ماليستى و “ساختار پويا” برآمده از آنها ديد و دريافت كرد. اين را بهویژه تقسیمبندی هندسى آثار او به بيننده می گوید و برآيند حركات افقى و عمودى نقاشی هایش.
با تمام اين حرفها اما، سعيدى همچنان سالها بر ميثاق خود با طبيعت تكيه و تأكيد داشته و از شماى بيرونى و بازنمايى آن نيز بهنوعی غافل نبوده است. بهطوریکه ردپاى طبيعت و درخت و شاخه های آن را بهوضوح میتوان ميان آفرينه هاى او به تماشا نشست. درخت هایی كه سر بهسوی تجريد دارند و از هماهنگى رساى رنگ و جلوههای ويژه نور می گویند و رابطه آنها با خط همان منحنیهای سرشاخه است و حركات مستديرى كه در هم میروند و مرز ملموس و مشخص آنها با رنگ تعيين می شود. در اين مورد شايد بتوان گفت كه نقاش بهترين و باشکوهترین بازگشت را به گذشته تصويرى و نگاه جوهرى و آرمانى هنرمندان قديم ايران داشته است. موردى كه بهغلط درباره مینیاتوریست هایی چون “محمود فرشچيان” و شاگردان او عنوان می شود و از آن با نام “مينياتور معاصر” ياد مى گردد.
يك چنين بازگشتى به گذشتههای قومى و تصويرى شرق را در كار نقاشان بزرگى چون “گوستاو كليمت” هم میتوان يافت كه اغلب، با واسطه حضور انسان و بيشتر زن در تابلوهاى او نمود يافته است. رويكرد “ابوالقاسم سعیدی” اما آنقدر ايرانى است كه يكى از صراط های مستقيم به هنر كلاسيك ايران بهحساب می آید. چيزى كه بعدها نيز بيش از هر قشرى مورد توجه تصويرگران کتابهای كودك قرار گرفت و به طور مشخص در آثار كسانى چون “فيروزه گل محمدى” خود را نشان داد و البته نه با آن “صميميت سيال” و نه با آن خلوص و خلوت و سادگى و نه با آن ارزش های مثبت فضاهاى منفى نقاشی های سعيدى. نقاشیهایی كه خیالانگیزند و خيالى مینمایند، اما از محدوده جستوجوگر ذهن نقاش درمیآیند و فراتر و فروتر نمیروند. یکعمر پافشارى هنرمند در طرح اين ايده و اصرار بر گسترش كيفى (و نه حتماً كمى) آن نيز دستکم از يك واقعيت خبر میدهد و آن اينكه رسيدن به يك چنين مقصد و مأوايى هرگز تصادفى نبوده. آنقدر كه مهاجرت او به فرانسه و اقامت هميشگى او در پاريس نيز نمیتواند فاصلهای ميان آن بهشت زمينى و آن زبان ذهنى به وجود آورد. تقسیمبندی هندسى تابلو به افق و آسمان و زمين و فاصلهگذاری او بين طبيعت زنده و بيرونى با طبيعت بیجان شايد تنها تغييرى است كه دورى نقاش از ايران براى نقاشیهای او در دهههای اخير به ارمغان آورده است. به اين قضيه میتوان همآیند شاخهها و تنهها و درخت شدن شاخهها را افزود كه در دورههای پيشين آثار و آفرينه هاى سعيدى کمسابقه بود و مینمود. آثارى كه از يك ويژگى منحصربه فرد نيز برخوردار بودند و آن طراوت و تازگى و تمیزی آنها در اجرا بود. به همين خاطر هم هست كه از اين هنرمند تقریباً هيچ تابلويى نمییابیم كه درخور امضايش نباشد و نوعى سهلانگاری را در اجرا و ارائه به خاطر بياورد و شايد همان وسواس نقاش هم بود كه بالاخره او را از ايران بيرون برد و در غربت نيز با اقبال خاصى مواجه كرد. اين نظم و نظام را آنها كه با سعيدى نشست و برخاست و برخوردى داشته و دارند نيز تأييد میکنند.
آنقدر كه يكى از آنها – كه از پيشگامان هنر مدرن ايران نيز هست ـ گریزی به خاطراتش میزند و از تابلويى میگوید كه سعيدى بعد از دو ماه كار مداوم و مستمر روى آن پاره كرده بود. تابلويى كه نتوانسته بود او را درنهایت اقناع و ارضا كند و در كنار ديگر آثارش قرار بگيرد. اين خصلت را تنها در نقاشانى می توان ديد و پيدا كرد كه حساسيت ذهنى بيشترى نسبت به عينيت آفرينه هايشان دارند.
كسانى كه كمتر به حواشى می پردازند و بيشتر به جا انداختن ايده و اندیشهشان توجه دارند . ايده و اندیشهای كه در كارهاى سعيدى روندى همگون و ریشهای همسان داشته و دارد. نقاشى ۷۹ساله كه براى يافتن ردپاهاى بيشترى از او حالا بايد به بيرون از ايران نگاه كنيم. چه او بيشتر عمر خود را در فرانسه گذرانده و مقيم فكر و فضايى رايج در آنجا بوده است. اين داستان از تحصيل او در دانشكده هنرهاى زيباى پاريس آغاز می شود و همانطور هم تا به امروز ادامه مییابد و مگر در موارد و مدتهایی هرگز قطع نمی شود.
سعيدى چهار بار در بى ينال هاى قبل از انقلاب شركت میکند كه شامل دومين ، سومين ، چهارمين و پنجمين بى ينال آن دوره می شود.
در دوسالانه دوم بهعنوان يكى از هنرمندان ممتاز و در كنار كسانى چون حسين كاظمى ، جليل ضياپور، چنگيز شهوق، بيژن صفارى و چند نقاش ديگر جايزه دريافت میکند. او همچنين در پنجمين دوسالانه كه تحت عنوان بى ينال منطقهای به همت اداره هنرهاى زيباى كشور و با همكارى كشورهاى عضو پيمان سنتو (R.C.D) برگزار می گردد، موفق به دريافت جايزه بزرگ بى ينال میشود. رويدادى كه با حضور ۵۸ هنرمند پاكستانى، ۶۶ هنرمند ترکیهای و ۳۵ هنرمند ايرانى رقم میخورد. علاوه براين دو جايزه، سعيدى با شركت در نمايشگاه پاييزه فرانسه و در بخش نقاشان جوان موفق به دريافت جايزه نقاشى جوان اين نمايشگاه در سال ۱۳۳۸ می شود كه از مهمترین جوايز هنرى در نوع خود بهحساب می آید. اين جايزه باعث می شود كه او بعدها عضو هیئتداوران و كميته تشكيلاتى نمايشگاه «نقاشى جوان» فرانسه شد.
سعيدى نمایشگاههای زيادى در ايران و اروپا برگزار كرده و در نمایشگاههای گروهى زيادى شركت كرده است. فرانسه، بلژيك، اسپانيا و سوئيس ازجمله كشورهايى است كه آثار اين نقاش در آنها به نمايش درآمده است.
شركت در بى ينال هاى پاريس، سائوپولو، نمايشگاه بال سوئيس و چندين نمايشگاه گروهى ديگر نيز مواردى است كه در كارنامه اين هنرمند معاصر ايرانى میتوان ديد و يافت. بى ينال «سائوپولو» برزيل شايد از آخرين نمایشگاههایی باشد كه نقاش اين اواخر براى چندمين بار در آن شركت داشته است.
ردپايى كه از سعيدى در ايران هست، آنقدر گم و گنگ و پراكنده است كه نمیتوان تصوير محكم و مشخصى از آن ارائه داد. در مراجعه به سالهای قبل از انقلاب به مواردى چون شركت او در نمايشگاه گروهى “انستيتو گوته” برمیخوریم كه به همراه كسانى چون سهراب سپهرى، بهمن محصص ، پرويز تناولى و حسين زنده رودى بوده است و بعد از انقلاب هيچ ردپاى مستقيمى از او در ايران نمی ینیم و نمی یابیم.
به عبارتى حضور اين هنرمند در اين برهه به همان تابلوهايى برمیگردد كه هرازگاهی و به بهانهای در نمایشگاههای گروهى و موضوعی موزه هنرهاى معاصر تهران، موزه هنرهاى زيباى سعدآباد و احياناً نمايشگاه فرهنگستان هنر ارائه میشود؛ همان تابلوهايى كه تاريخ چند دهه پيش را دارند و قبل از انقلاب خريدارى شده اند.
نمايشگاه “باغ ايرانى” موزه هنرهاى معاصر در اين ميان، آخرين جايى است كه يكى از همين آثار سعيدى را در خود جا داده است. شاخههای رنگارنگ يك درخت كه چند قدم آنطرفتر تنه تنومندش را در تابلويى از سهراب سپهرى میبینیم!
آیدین آغداشلو میگوید: “ابوالقاسم سعیدی” یکی از پنج نقاش بزرگ هنر معاصر ماست.
داریوش شایگان، نویسنده و متفکر ایرانی معتقد است؛ در میان مُلغمه گیجکننده نقاشی های متنوع و جورواجور معاصر، نقاشی سعیدی از نوعی ثبات حیرت انگیز و صفا و تانی حکایت دارد که بیننده را به شگفتی وا می دارد. آثارش احساسی دوگانه را در انسان برمی انگیزد، چراکه از یکسو میدانیم با آثاری مدرن مواجهیم که تمامی گسستهای تکاندهنده اعصار جدید را در خود گنجانیده است، ولی از سوی دیگر نیز در ورای غنای حاکم بر این چشماندازهای فیگوراتیو، تجلی دنیای غریبی نمود مییابد که از سلطه تاریخ فراتر میرود و انگار میان غیاب و حضور در حالتی از تعلیق می ماند.
یک نقّاشی بدون عنوان از سعیدی در حراج سال ۱۳۹۳ تهران ۳۰۰ میلیون تومان به فروش رسید.
چنانکه از فعالیت های داوطلبانه «تبریزآرت» و مطالب منتشر شده در سایت آن بهره می برید و انتشار آزاد این اطلاعات و استمرار این فعالیت ها را مفید می دانید، لطفا در نظر داشته باشید که در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان نیز وجود دارد. کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند.