"عباسه" راوی اندیشه های "جوانگ زه"/مروري برجايگاه عباس کيارستمي در چين

“عباسه” راوی اندیشه های “جوانگ زه”

تبریز آرت | ویکی آرت / حامد وفایی- عضو گروه مطالعات تحقیق دانشگاه پکن

بدون اغراق مي توان جايگاه مرحوم “عباس کیارستمی” در پرجمعيت ترين کشور دنيا -چين- را جايگاهي بي بديل و منحصر به فرد و از مصاديق اين کلام معروف سعدي توصيف کرد که ” هنرمند هر جا که رود قدر بيند و در صدر نشيند!”

عباس کیارستمی، کارگردان شناخته شده ايراني که بسياري از کارشناسان سينمايي و هنري از او به عنوان يکي از شاخص ترين چهره های موج نوي سينماي معاصر ايران ياد مي کنند، جايگاهي ويژه و به بيان سعدي نوعي “صدرنشيني” در ميان هنرمندان، سينما دوستان و حتي بسياري از مردم عادي چين دارد. در حالي که شايد توفيق همراهی با آثار هنری کیارستمی از تابلوهاي عکاسی اش گرفته تا اشعار و نهايتا فيلم هايش براي بسياري از هموطنان او فراهم نشده باشد، احتمالا براي ايرانيان جالب توجه خواهد بود که بدانند اين کارگردان کشورشان در زمره ی يکي از شناخته شده ترين هنرمندان خارجي در چين است. يکي از نقاط عطف نمايش چنين جايگاهي متاسفانه ايام جدايي کیارستمی از اهل زمين بود؛ درپي فوت ناگهاني و غيرقابل انتظار کارگردان سرشناس کشورمان در فرانسه، تقريبا تمام رسانه هاي چيني به پوشش اخبار مربوط به مرگ او پرداخته و با عناويني که عمدتا از عناوين آثار خود کيارستمي وام گرفته شده بود، ارادت خود را به اين هنرمند معاصر ايران نشان دادند. جداي از تمرکز رسانه هاي چيني بر سالهاي اخير زندگي عباس کیارستمی به واسطه ي حضور مداومش در شهرهاي مختف چين براي ساخت درامي عاشقانه در اين کشور، بسياري از چشم بادامي ها او را که در فضاي مجازي چيني زبان بيشتر با عنوان “عباسه” خوانده ميشود با آثار شاخصي چون “طعم گيلاس” و “باد ما را با خود خواهد برد” مي شناسند.

جايگاه کيارستمي در چين علاوه بر اين به انتشار کتاب اشعار او با مقدمه اي که به طور اختصاصي با دست خط خودش براي چاپ چيني آن نوشته و غير از آن به اثري ديگر که منحصرا به بررسي و تحليل سينمای کیارستمی به زبان چيني مي پردازد مربوط مي شود. کتاب نخست که با مجموعه اي از عکس های طبيعي کيارستمی آراسته شده با عنوان “رفتن با باد” و عنوان پارسي “گرگي در کمين” در سال ۲۰۰۷ توسط انتشارات دانشگاه تربيت مدرس شهر گوآنگ شي چين و در ۲۷۱ صفحه به زيور طبع آراسته شده است. در مقدمه ي اين کتاب به زبان چيني آمده است: “بدون شک بايد عباس کیارستمی را در شمار کارگردانان محبوب جامعه ي هنري چين به حساب آوريم؛ اما او در ايران تنها به عنوان يک کارگردان سينمايی شناخته نمي شود. اشعار کیارستمی از جمله هنرهایی است که به گفته خودش حتي پيش از ديگر علايق هنري اش به آن می پرداخته؛ مجموعه ی “رفتن با باد” گلچيني از برگردان چيني ۲۲ شعر عباس کیارستمی به زبان پارسی است که نه تنها با سنت هاي عميق و تاريخي شعر پارسي پيوندي عيني دارد بلکه در اغلب موارد با پرداختن به مفاهیم ساده و در عين حال بي انتهای فلسفی، مخاطب را درگیر خود می سازد. البته نبايد از ياد برد که در اين اشعار کیارستمی از قالب های شعری سنتي ادبيات پارسي فاصله گرفته و اشعارش را در قالب شعر معاصر سروده است.” در مقدمه کتاب اشعار کیارستمی آمده است: “درک احساسات شاعرانه کیارستمی از خلال آثار سينمايي او چندان دشوار نيست و اين حسي است که هر کس از تماشاي فيلم هاي او بدست خواهد آورد، اکنون اما در اين اثر می خواهيم نگاه هنري، سينمایی کيارستمی را مستقيما از قلم او و از دريچه اشعارش رصد کنیم.”

همچنین در مقدمه اين کتاب که در بازار نشر چين با استقبال قابل توجهي مواجه شده، ضمن تجليل از آثار سينمايي کیارستمی آمده است: فيلم هاي “عباسه” عمدتا تصاويري ساده را در مقابل مخاطب مي گشايند که ذهن فرد را در گشودن بال تخيلاتش آزاد می گذارند؛ اين بار اما قلم اوست که مخاطب را در ميان زمين و آسمان به پرواز در مي آورد و مخاطب را به مشاهده ی منظرهای شاعرانه از جهان امروز دعوت می نمايد.” ديگر اثر منتشر شده با محوريت کیارستمی در چين، کتابی است که در همان سال و از سوي انتشارات رِن مين شانگهای در ۱۷۱ صفحه منتشر شده و تصويري بزرگ از کارگردان ايراني با عينک دودی همیشگی اش تمام فضای روی جلد آن را به خود اختصاص داده است. اين کتاب در واقع برگردان چيني تعدادي از مقالات منتشر شده در مجله ی “کايه دو سینما” (به فرانسوی: Cahiers du cinéma، به معني دفترچه های سينما) حول محور آثار کیارستمی، تحليل سينماي او و نقدهاي مطرح شده دربارهي فيلم هايش است که با عنوان “کلوزآپ: عباسه و سينمايش” در سال ۲۰۰۷ روانه بازار نشر چين شده است. در مقدمه ی اين کتاب نيز آثار سينمایی کیارستمی به عنوان “ارزشمندترین آثار سینمای ایران” معرفي شده و محتواي آن براي کمک به درک عميق تر آثار اين کارگردان ايراني موثر و مفيد توصيف شده است.

به نوشته ی مترجمان اين اثر، گلچين مقالات کايه دو سينما درباره ي کیارستمی که از يک سو نقطه نظرات کارشناسان برجسته ي دنياي سينما و از ديگر سو تحليل کارهای عباس کیارستمی به عنوان يکي از برترين سينماگران جهان را در خود دارد، اين مجموعه را به يک اثر قابل توجه سينمایی تبديل کرده است.

در مقدمه ی اين کتاب آمده است: عباس کیارستمی در چين، به عنوان نماد سينماي ايران شناخته مي شود که “طعم گيلاس” او با ويژگي هاي فلسفي و بيان زيبايش، اثري ساختارشکنانه در عالم سينماي مدرن محسوب می شد؛ برخي می گويند اگر بخواهيم در اين کتاب (کلوزآپ: عباسه و سينمايش) به جستجوي شخصيت محوري مورد بحث در کارهاي کیارستمی بپردازيم، به “راه” خواهيم رسيد، اين راه مي تواند جاده اي در ميان زمين هاي ناهموار، مسيري زير چرخهاي يک موتورسيکلت سرگردان در گندم زارها، گذرگاه حرکت انسانهاي پياده يا حتي مسيري در ميان تپه ها باشد که کودکان در آن به دويدن مشغولند. اما يکي از نکات جالب توجه در مقدمه اين کتاب، مقايسه نظرگاه فلسفي موجود در آثار کيارستمي با رويکرد جوانگ زه (که بعضا در برگردانهاي پارسي به جوانگ تزو تغيير يافته) است.

جوانگ زه از برجسته ترين فيلسوفان چيني و پس از لائودزه (پدر دائوئيسم) از مهمترين شخصيت هاي عالم دائوئيسم محسوب می شود که “دائو” را به عنوان يک اصل عيني، منشاء اساسي پيدايش عالم مي دانست و در مباحث مربوط به شيوه ي زندگي انسان ها، اصل “بازگشت به طبيعت” را مورد تاکيد ويژه قرار مي داد که به نظر ميرسد اين ويژگي فلسفه جوانگ زه، صاحب نظران چيني را به تطبيق برخي نظرات او با سينماي کيارستمي سوق داده باشد. مولف چيني اين متن، پس از آنکه آثار سينمايي کیارستمی را “چندوجهي” قلمداد می کند، می نويسد: ما می توانيم در آثار کیارستمی ويژگي های فلسفی کهن پارسي را بازيابي کنيم که از قضا حاوي شاخصه هاي اساسي “فلسفه ی شرقي” است. سينمای کیارستمی به رغم دارا بودن ويژگي چند وجهي بودن، در عين حال به شدت ساده است و اين سادگي ما را به ديدگاهي در حکمت اسلامي رهنمون مي شود که بر مبناي آن خدا هر موجودی را آزاد آفريده تا بر مبناي ويژگي های ذاتی خويش و به بيانی مطابق با “طبيعت الهي” اش زندگي کند و اين نگاه چقدر شبيه به ديدگاه جوآنگ زه است. حضور کیارستمی در چين اما به اين موارد محدود نمي شود و برگزاري چندين دوره نمايشگاه اختصاصي آثار عکاسي او در شهرهاي مختلف اين کشور در دوره هاي متفاوت زماني نيز مزيد بر علت شده تا بر تعداد کيارستمي دوستان پرجمعيت ترين کشور دنيا افزوده شود!

عباسه” غير از سلسله نمايشگاه هايي که طي سالهاي ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۷ در شهرهاي مختلف چين از جمله شانگهاي و هانجو برگزار کرد در نخستين روزهاي سال ۲۰۰۸ ميلادي نيز مجموعهای از عکس هايش با موضوع “راه” را در پايتخت جمهوری خلق چين به نمايش گذاشت. اين نمايشگاه عکس هاي کیارستمی در پکن که با همکاري مرکز برنامه ريزي و هماهنگي هاي فعاليت هاي فرهنگي پکن و موزه ملي فيلم ايتاليا مديريت و برگزار شد در آن زمان با استقبال قابل توجه هنردوستان چيني مواجه گشت. از سوی ديگر و طي مدت فعاليت هنری کیارستمی در چين براي ساخت فيلمي که برخي منابع عنوانش را “عشق در هانجو” اعلام کرده بودند، او بارها به سوالات خبرنگاران چيني پاسخ گفت و عکس هايش با همان عينک سياه معروف و دوربين کوچک همراه در رسانه هاي مختلف چيني زبان بازنشر شد. جالب آنکه در ميان منابع علمي – پژوهشي کشور چين و به خصوص در عالم علوم انساني و منابع هنري چيني زبان، می توان ده ها مقاله، نوشتار و پژوهش در تحليل فيلم ها، سينما و ديگر آثار هنري کیارستمی به زبان چيني يافت که بعضا ارقام دريافت آنها در فضاي مجازي چشم گير مي نمايد که اين امر خود بر توجه مخاطبان چيني به اين شخصيت ايراني دلالت مي کند. همه ي اين موارد دست به دست هم داده اند تا مردم چين در کنار تصوير مبهم و ناصحيح ذهني شان از اي لانگ (خوانش چينيان از لغت ايران) که نتيجه ی حاصل جمع واژه های کليشه ای از جمله “جنگ“، “نفت” و مواردي از اين دست بود، “عباسه” را هم به عنوان يکي از مولفه هاي هنر معاصر ايراني به گنجينه ي ذهني خود سپرده و البته اهل فکر اين کشور فراتر از اين شناخت از او به عنوان نماينده ي هنر معاصر و متعالي ايران زمين ياد کنند. در چنين فضايي شايد باور اين مسئله براي بسياري از ايرانياني که با مرگ ناگهاني کیارستمی شوک زده شده و انتظارشان براي تماشای آخرين اثر هنري اين کارگردان در چين به ياس بدل شده بود دشوار بنمايد که بسياري از چينيان و حداقل بخش اهل فکر و مطالعه اين کشور نيز از مرگ سازنده ی طعم گيلاس متاثر شده باشند.

در فضاي مجازي چيني ها اما عمق اين تاثر از فقدان يک هنرمند ايراني ملموس تر بود؛ غير از دهها تيتر و عنوان خبري که همگي با عناوين فيلمهاي کيارستمي و تصاويري از چهره او آراسته شده بودند، بسياري از دانشجويان چيني و اساتيدشان به همدردي با مردم ايران پرداختند و حتي پروفسور داي جينگ خوآ ، رئيس مرکز فرهنگي دانشگاه پکن و از منتقدين فرهنگي برجسته اين کشور از بدرقه کيارستمي به عنوان “بدرقه ي يک عصر” ياد کرد. طي ايام پس از مرگ کیارستمی، صدها دانشجوي آشنا و ناآشنا با ايران در صفحات خصوصيشان در محيط مجازي خبر مرگ کیارستمی را منتشر کرده و از او خواستند “براي چشيدن طعم گيلاس، حتي شده براي يک لحظه بازگردد”، عده اي ديگر هم از اينکه “عباسه با باد رفته است” ابراز تاثر کردند و تعدادي هم از “سفر کیارستمی به خانه ی دوست” گفتند…

جالب آنکه با گذشت چندين ماه از فقدان کیارستمی، رسانه هاي چيني تا چند هفته قبل نيز به تحليل ابعاد شخصيتي او و تبيين رويکردهاي هنري او مشغول بوده اند؛ به عنوان مثال روز بيست و يکم جولاي روزنامه رِن مين (مردم)، ارگان رسمي حزب کمونيست چين و از جمله رسانه هاي سراسري و پرتيراژترين روزنامه اين کشور در گزارشي مصور به تمجيد از کارگردان فقيد ايراني پرداخت و نوشت:
“تاثيرات عميق کیارستمی بر سينماي ايران چه در “بچه هاي آسمان” مجيدي و چه در “جدايي نادر و سيمين” فرهادي مشهود است و بدون شک راه او همچنان ادامه خواهد داشت. “

گزارش اين روزنامه چيني که در سايت رسمي اطلاع رساني حزب حاکم چين نيز بازنشر شده اين گونه پايان يافته است: “واقعيت آن است که کیارستمی راه را براي ديگران هموار کرد و بر هنرمندان بسياري تاثيراتي بسزا گذاشت؛ بايد بگوئيم مرگ او نه تنها ضايعه ای براي دنياي سينما که غمي در فقدان يک ابَرمرد جهاني بود.”

به هر تقدير شايد بتوان فقدان کیارستمی را از دو منظر براي چين يان، ملموس و با اهميت ارزيابي کرد. نخست، جايگاه هنري صرف و تاثيرات غيرقابل انکار کارگردان موج نوي سينمای ايران در چين و نهايتا جايگاه بي بديل او که از رهگذر “هنر” و بکارگيري زبان “همدلي” به دست آمده و ارزشي بي همتا دارد. منظر ديگر اما به فضاي جديدي باز مي گردد که امروز چين و چين يان در حال تجربه ي آنند. در چنين فضايي به مدد “توسعه ي اقتصادي” بي سابقه، اهميت فرهنگ و تعريف فضاهاي جديد فرهنگي – هنري با اتکا بر مولفه هاي بومي – چيني از يک سو و آسيايي – شرقي از جانب ديگر روز به روز بر جريانات فکري اين کشور هويداتر مي گردد.

در اين ميان است که ارائه تصويري فرهنگ محور از چين بيش از هر چيز در دستور کار متوليان خصوصي و حتي دولتي فرهنگ اين کشور قرار گرفته و مباحثي چون تلاش چين يان براي هر چه بيشتر عرضه کردن کالاهاي فرهنگي شان رنگ و بويي آميخته با رويکردهايي مشابه سياست هاي هاليوودی ايالات متحده به خود ميگيرد. در اين ميان ديده شدن چين و فرهنگ آن (از ظواهري چون چهره ي فرد چيني، سازه هاي چيني، غذاهاي چيني و موارد مشابه گرفته تا موارد عميق تر از جمله جريانات سياسي، بحران های احتمالي يا حتي مباحث فلسفي و فرهنگي) از دريچه ي دوربين کارگردانان خارجي معتبر، اولويتي دوچندان مي يابد که مي تواند فردي با جايگاهي چون جايگاه بين المللي کیارستمی را در نظر چينيان با اهميت جلوه دهد.

هر چند که بنا بر مشاهدات و تحقيقات نگارنده، جايگاه بلند کیارستمی در چين بيشتر مرهون عامل نخست بوده اما با علم به شيوه هاي سياستگذاري و نحوه نظارت حکومتي در چين به ويژه بر مقوله هاي فرهنگي، دومين عامل را نيز نمي توان ناديده انگاشت. اينکه شخصيتي چون کیارستمی پيش از چين در ژاپن که از دشمنان ديروز و رقباي جدي امروز اين کشور در حوزه هاي مختلف از جمله فرهنگ آن محسوب مي شود فيلمسازي کرده، خود قابليت ايجاد انگيزه اي دو چندان براي انتظار چينيان جهت تکميل کارهاي آسيايي کيارستمي با ويژگي هاي کشورشان را داشته است، اما اي دريغا اي دريغا اي دريغ! کانچنان ماهي نهان شد زير ميغ! و اين انتظار و اميد نافرجام باقي ماند.

"عباسه" راوی اندیشه های "جوانگ زه"/مروري برجايگاه عباس کيارستمي در چين




دیدگاهتان را بنویسید