استاد مولی‌زاده دل پُردردی از معماری این روزهای تبریز دارد

مولی‌زاده دل پُردردی از معماری این روزهای تبریز دارد

گفت‌وگو از فرشید باغشمال

به گزارش تبریزآرت به نقل از خبرگزاری فارس، «استاد محمد مولی‌زاده» را می‌‌توان در زمره آخرین نسل از معماران سنتی‌کار تبریز دانست.

مولی‌زاده، از شاگردان مرحوم استاد حسن نمکی‌نسب، معمار فقید تبریزی است و ۲۴ سال از عمر خود را به مرمت و بازآفرینی ابنیه تاریخی این شهر پرداخته است.

این هنرمند، برگزیده همایش ملی «آجر در هنر و معماری ایران» است و در مرمت ارک، مسجد کبود، فازهای مختلف بازار تاریخی، حمام نوبر، حمام خان، بقعه سیدحمزه و کاروان‌سرای مرند، نقش مستقیم داشته‌است.

استاد مولی‌زاده دل پُردردی از معماری این روزهای تبریز دارد. با او در گوشه‌ای از مسجد کبود، هم‌سخن شدیم.

 استاد مولی‌زاده، چطور وارد معماری سنتی شدید؟

متاسفانه من پدرم را خیلی زود از دست دادم. همین باعث شد نتوانم زیاد درس بخوانم. بعد از چند کلاس ابتدایی، وقتی ۱۱سال داشتم، کار فرش را شروع کردم.

سال ۷۰ بود که رفتم سربازی. وقتی برگشتم، دیگر دستم به قالی نرفت. گره‌های فرش، مثل مورچه‌ روی اعصابم راه می‌رفتند! توسط برادرم، با مرحوم استاد نمکی‌نسب که از معماران شاخص میراث فرهنگی آذربایجان‌شرقی بودند، آشنا شدم.

برای اولین بار، گچ‌کاری و برجسته‌کاری مرمت بقعه سیدابراهیم در میدان کاه را شروع کردم، همین‌جا بود که جرقه‌‌ و ذوق معماری در من زده شد و بعد از آن، مرمت در بخش‌های مختلف ارک، حمام نوبر، مسجد کبود، بقعه و مسجد سیدحمزه و …

 با وجود تحصیلات کم، چطور با ظرافت‌های معماری که پر از محاسبات هندسی است، آشنا شدید؟

زاویه‌ها، اسلیمی‌ها، قوس‌ها و مقرنس‌های معماری، دگرگونم می‌کرد. آن‌قدر شیفته این آجرها شدم که طرح‌ها و سبک‌های معماری در ذهنم جا افتاد.

تصمیم گرفتم در کنار کار عملی، سواد معماری ام را هم بیشتر کنم. به یکی از کتاب‌فروشی‌های چهارراه شریعتی رفتم و کتابی خواستم. کتابفروش هم «اجزای ساختمان» حسین زمرشیدی را پیشنهاد داد.

زمرشیدی، چهره ماندگار معماری است و چند سال پیش در همایشی ایشان را  از نزدیک دیدم‌، حالا مجموعه ای از مهم‌ترین تالیفات معماری را در کتابخانه‌ام دارم. راز و رمز مرمت و معماری را به سختی به دست آوردم. به علاوه، رمان‌های شگفت‌انگیز ژول‌ورن را از جوانی دوست داشتم. همین رمان‌ها تخیلم را به شدت تقویت کرد.

مهم‌ترین شاخصی که برای معماری تاریخی تبریز و آذربایجان می‌توانید توصیف کنید، چیست؟

ترک‌ها همیشه سازه‌های بلند را دوست دارند. مسجد کبود، بارزترین این بناهاست که در سبک آذری بنا شده است.

 مسجد کبود را می‌توان مهم‌ترین فعالیت مرمتی شما دانست. این مسجد چه تفاوت عمده‌ای با سایر بناها دارد؟

البته به‌جاست که یاد کنیم از معمار بزرگ معاصر، مرحوم «استادرضامعماران بنام» که قافله‌سالار معماری تبریز بوده اند که سال ۵۲ پوشش سقف آرامگاه و گنبد اصلی مسجد را سامان دادند.

نقش ما در این مسجد، مربوط به مرمت در بخش تزئینات داخلی و مرمت رواق ها بوده‌ است، زائده‌ها، طلاکاری ها و ریزکاری‌های این مسجد، حیرت‌آور است.

معماران گذشته که این مسجد را ساخته‌اند، فرشته بوده‌اند به خاطر دارم که در موقع مرمت حتی موقع نهار و استراحت نیم‌روز که دست از کار می‌کشیدم، چشمم همچنان دنبال خط و خطوط مسجد بود.

روح مسجد کبود، سیری‌ناپذیر است. باور کنید من خدا را در این مسجد شناخته ام! کار روی این مسجد را از سال ۷۴ شروع کردیم. بالای محراب کلاً ریخته بود.

برخی دریچه‌ها در مرمت‌های قدیمی،گرفته شده‌ بود. بعضی از زوائد که آسیب دیده بود، سست و خطرساز بودند. روی وجب‌به‌وجب این مسجد کار کردیم.

طراحی داخلی و نماکاری ساختمان‌های تازه‌احداث، از دیگر کارهایی است که نام شما را بیشتر از بسیاری از مهندسان معمار بر زبان انداخته است. در مورد این بخش از کارتان توضیح بدهید.

با سبک‌های معماری، آشنایی کاملی دارم. وقتی کسی، کاری از ما می‌خواهد، همین که کمی توضیح می دهد، فوری می‌توانم ذهنش را بخوانم.

طرح‌هایی را نشان می‌دهم و با اطلاعاتی که می‌دهد، می‌توانم خواسته او را دقیقاً تشخیص دهم. می‌توانم به صورت سه‌بُعدی تصور کنم که از بین سبک های معماری، کدام دوره تاریخی را مدنظر دارد. در هر پنج سبک، تجربه و اِشراف دارم و می‌توانم خشت‌به‌خشت هر یک را تشخیص دهم.

 با این پیشینه تاریخی و سنتی، وقتی تخریب ابنیه تاریخی و این همه نمای رومی و کامپوزیتی و شیشه‌ای در شهر می‌بینید، چه حالی دارید؟

این بیگانه‌پرستی، دلگیرم می‌کند نمای رومی مال ما نیست. ما از ریشه‌های خود فاصله گرفته ایم و نماهای خارجی را کلاس خانه خود می دانیم.

خانه‌های تاریخی مثل پدر و مادر هر شهر هستند اما رها‌شان کرده ایم. در این شهر، خانه های شاهکاری را می شناسم که ۳۰ سال است متروکه‌‌اند و دارند می پوسند.

 اگر از خود شما خواسته شود نمای رومی اجرا کنید، قبول می‌کنید؟

بسیار پیش آمده. سعی می‌کنم، متقاعدشان کنم که دست از نماهای تجملاتی و سنگین غربی بردارند. تا جایی که بتوانم مقاومت می کنم.

سعی می‌کنم طرح های سنتی نشان‌ دهم که ذوق‌شان را برانگیخته کنم. در هر حال، حتی اگر قانع نشوند، کار رومی نمی کنم.

 هر یک از دوره‌های تاریخی، معماری خاص خود را دارند. به نظر شما، چرا ما در معماری ۴۰ سال گذشته، به یک سبک مستقل نرسیده ایم؟

معماری ما در حال انقراض است. ورود افراد نا آشنا و گوشه‌گیری افراد متخصص، به معماری ما لطمه زده است.

ادارات متولی، می‌خواهند از هم سبقت بگیرند و کسی دل برای معماری نمی‌سوزاند. نتیجه این منیّت‌ها و چشم‌ و هم‌چشمی‌ها، قربانی‌ شدن میراث فرهنگی است.

تخلفاتی که در میراث فرهنگی کشور ما می‌شود، بسیار است و همین باعث شده، آثار تاریخی ما حال و روز خوبی نداشته باشند.

 تبریز شهر خانه‌های قاجاری بوده و روزگاری، معماری‌های باشکوه در جای‌جای این شهر، شُهره بوده اند. چه پیشنهادی برای برون‌رفت از وضعیت آشفته امروز دارید؟

قاجار معماری را به تکامل رساند و متخصص این کار بودند. کاری کردند که پس از آن دوره نتوانیم الگوی فراگیر و محبوبی ارائه دهیم. اما امروز می توانیم با ترکیبی از فرم‌ها و سبک‌ها، زیباترین و خلاقانه‌ترین طرح ها را ایجاد کنیم.

مثلاً من در فرم کلی ساختمان مرکزی شهرداری تبریز، پنج قوس ورودی را از معماری ساسانی طاق کسری گرفته ام. نما، قاجاری است و برخی ستون ها نیز حالت مدرن به ساختمان داده است.

 همکاری‌ شما با نهادهای دانشگاهی چگونه هست؟

با دانشکده معماری همکاری‌هایی داشته‌ام اما این دوستان، نگاه‌شان به شدت تئوری‌ریزه است و با نگاه عمَله و بنا کار ما را می‌بینند.

ذات من است که تجربه‌‌ام را به اساتید و دانشجویان انتقال دهم و ندانسته‌های خود را هم صادقانه می پرسم.

دانشجویی که فرش زیر پایش را برای آموختن می فروشد، با این سیستم دانشگاهی به جایی نمی رسد.

بسیار علاقمند بودم که تجربه مرمت خود را در خدمت دانشجویان قرار دهم. انتظارم، داشتن یک کلاس هفتگی بود اما همکاری نکردند. با این حال، ارتباط مداومی با گروه‌های دانشجویی دارم.

 دستمزد یک معمار سنتی‌کار، با این همه تجربه ظریف‌کاری، چطور است؟

در حد یک بَنای ساده! یعنی نگاهی که به کار می کنند، همین است. مستقل کار می کنم و بیمه‌ام را خودم پرداخت می کنم. خدا را هم شکر می‌کنم. هیچ‌وقت نخواسته ام ارزش کارم را بفروشم.

در این کار، کسی که با خیانت کار کند و عشق نداشته باشد، به جایی نمی رسد. بسیار پیش آمده که از من خواسته اند، مثلاً داخل پایه یک بنای تاریخی، نخاله‌ مصالح جاسازی کنم، اما زیر بار نرفتم.

 



محمدامین دوازده سالی مشغول عکاسی بوده. او علاقه‌ی زیادی به ادبیات و موسیقی دارد.


دیدگاهتان را بنویسید