فاطمه نفری | WikiArt
وقتی پای تلاش برای رسیدن به هدف درمیان باشد، هیچ مانعی را نمی بینی و تمام مفاهیمی که برای تو یا دیگران، تا قبل از این ترسناک و یا نفوذناپذیر بوده اند، پوچ و بی معنا می شوند. وقتی هدفت با عشق درآمیزد، عشقی که تا عمق جانت نفوذ کرده است و سلول های مغزت از آن پرونده هایی همیشگی ساخته اند، گام نهادن در مسیر پرخطر و گذشتن از خواسته هایت، سهل و حتی گاهی شیرین است.
جوجو مویز نویسنده ی انگلیسی تبار رمان پرفراز و نشیب «دختری که رهایش کردی» با تحت الشعاع قرار دادن نوع خاصی از مبارزه برای دست یابی به هدف مورد نظر، توانست نامزد بهترین رمان سال شود و این کتاب را در صدر پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز قرار دهد. وی که تا کنون موفق به دریافت دو «جایزه ی سال رمان عاشقانه» شده است، از همان مهارت بی نظیر خود برای درخشندگی مفهوم عشق راستین، در این رمان نیز بهره برده است. تجارب خبرنگاری وی به عنوان یک ژورنالیست موفق، در بخش هایی از رمان که حتی می توان گفت مربوط به قسمت های حساس و گره گشای داستان می باشد، بسیار نمود پیدا کرده است.
این اثر در دو اپیزود به تصویر کشیده شده است. فضای اپیزود نخست، مربوط به دوران جنگ جهانی اول است و در اپیزود دوم، داستان حدود یک قرن بعد در سال ۲۰۰۶ میلادی ادامه می یابد. رمان حول محور دو زن، شهامت ها، جسارت ها و عاشقانه های شان، در جریان است. شخصیت سوفی که متعلق به داستان نخست و دوران جنگ جهانی اول می باشد و شخصیت لیو که در بخش دوم داستان، نقش آفرینی می کند. این دو زن برای آن چه که عاشقش هستند و متعلق به آن هاست، با تمام توان، جسارت و استعدادشان، می جنگند؛ تا صدای نویسنده را به گوش مخاطب برسانند که: اگر حتی همه ی درها را بسته دیدی، برخیز، نگاه کن، جستجو کن و آخرین کلید را پیدا کن.
در اپیزود دوم رمان، دو قصه به موازات هم روایت می شوند. قصه ای در فضای جنگ جهانی اول و دوم که باقی مانده ی اپیزود نخست رمان است و ماجرای لیو در سال ۲۰۰۶ میلادی. در واقع گره های ناگشوده ی اپیزود نخست، یکی یکی در اپیزود دوم، گشوده می شوند؛ و مخاطب که بخش نخست رمان را بدون آگاهی از نتیجه ی آن به پایان رسانده بود، به شیوه ممتاز نویسنده در انتهای بخش دوم، رازهای سر به مهر داستان اول نیز بر وی آشکار می شود. به انتظار گذاشتن خواننده، تعلیق ها، گره ها و کشمکش های به جا و هوشمندانه، یکی از ویژگی های خاص روایت این داستان است که مورد تحسین واقع شده و دلیل این گفته ی روزنامه ی دیلی میل است: «کتابی که نمی توانید زمین بگذارید.»
شیوه ی روایت داستان، شخصیت و موقعیت پردازی های نویسنده، موجب همزادپنداری های عمیق خواننده با دو شخصیت اصلی، به ویژه سوفی شده است. به نحوی که با غم او غمگین، با ترس او وحشت زده، با اعتماد به نفس او شجاع و با خوشبختی او خوشحال می شود.
در کنار دو شخصیت اصلی رمان، چندین شخصیت مرد و زن، با ویژگی های شخصیتی خاص خود حضور دارند که هریک به نحوی در پیشبرد داستان سهیم هستند. هلن، خواهر سوفی نماینده ی تمام خوهران دلسوز و راهنمای دنیا است که همچون همه ی آنان سوفی را در رسیدن به آرزویش حمایت می کند. یا گرِگ برادر پل که او نیز مانند تمام براداران دلسوز و راهنمای دنیا نقش حمایتی خود را برای رسیدن پل به هدفش، به زیبایی بازی می کند. توجه به اساس خانواده و به تصویر کشیدن همبستگی و محبت صادقانه ی میان آن ها یکی دیگر از توانایی های این نویسنده است که در اکثر آثار وی به وضوح قابل رؤیت است.
کنش و واکنش های میان برخی شخصیت ها بیانگر دیدگاه های خاص روانشناسانه ی نویسنده می باشند. به طور مثال با خلق شخصیت ناامید لیلیان در مقابل شخصیت پرازامید سوفی و روایت پایان تلخ این ناامیدی، پا به حوزه روانشناسی و قدرت ذهن در دست یابی به هدف، گذاشته است. در اپیزود دوم نیز با آفرینش شخصیت سرزنده و پرنشاط مو و توانایی ویژگی های شخصیتی وی در خارج کردن لیو داغدار، از شرایط غم و اندوه، یکی دیگر از دیدگاه های روانشناسانه ی خویش را مبنی بر تأثیر تعاملات بر روحیه ی افراد، به تصویر می کشد. اما آن چه از نویسنده انتظار می رفت این بود که در پرداخت شخصیت های اصلی داستان نسبت به شخصیت های فرعی، اهتمام بیشتری می ورزید.
موقعیت پردازی های دقیق و ریزبینانه از مکان، زمان، لباس و حرکات چهره، دست و حتی بدن، مخاطب را به درون داستان می کشاند. این باعث می شود اگر مخاطب نخواهد یا نتواند همزادپنداری کند، حداقل خود را در صحنه حاضر می بیند. صحنه های رعب آور حضور نازی ها در رستوران شهر کوچک سنت پرون و صحنه های حضور اسرا در واگن قطار، از جمله صحنه هایی هستند که بسیار ملموس، موقعیت پردازی شده اند.
گرچه موتیف اصلی رمان عشق است امّا عشق در لایه ی سطحی آن قرار گرفته و نویسنده در ورای آن، برهه ای تاریخی از جنگ جهانی اول و دوم و غارتگری آثار هنری ارزشمند را توسط آلمان ها روایت می کند. از این رو خط مرز ظریفی را بین داستان جدی و عامه پسند، به وجود می آورد.
در مجموع این داستان به علت وجود صحنه های تاریخی و تخصصی، نیازمند مطالعات و پژوهش های جدی بوده است که نویسنده به خوبی از عهده ی آن ها برآمده است. امّا آن چه قلم وی را قدرتمند کرده و بر تأثیر کلماتش افزوده، توانایی بی مانند وی در روایت «نیروی عشق برای زیستن» است.
چنانکه از فعالیت های داوطلبانه «تبریزآرت» و مطالب منتشر شده در سایت آن بهره می برید و انتشار آزاد این اطلاعات و استمرار این فعالیت ها را مفید می دانید، لطفا در نظر داشته باشید که در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان نیز وجود دارد. کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند.