مهدی ملازاده: هنر مدرن الان بر پای اندیشه و فکر است و فقط زیبایی محض نیست

نمایشگاه گروهی نقاشی ” ترنم نگاه ” از ۱۹ فروردین تا ۲۳ فروردین با همکاری و نظارت مهدی ملازاده از اساتید دانشگاه هنر اسلامی در فرهنگسرای هنری کیاوش برگزار خواهد شد.

اسامی شرکت کنندگان در این نمایشگاه: هاجر شفیع پور مقدم، خدیجه کیهانی، جعفر محمدزاده، زهرا عباسی، سمیه فیوضی ثانی، منا تاری وردیان، نیره اولادغفاری، نادیا غیاثی، آیتک رحم زیاد، حمید پورجعفر، مینا یوسفی، تورج پرمر، سلیم قلی زاده، حانیه حبیب زاده، سارا توجیه، جواد حسینیان، بلدا محمدزاده، دریا کریمی، سپیده بهشتی زاده، سارا رحیمی، زهرا پیرانی، باران لطف الهی، عارف ابراهیمی.

زمان: ۱۹ لغایت ۲۳ فروردین ماه ۱۳۹۷
ساعات بازدید: ۱۵ الی ۱۹
آدرس: خیابان امام خمینی، نرسیده به چهارراه منصور، کوچه سیدزاده، پلاک ۱۳، فرهنگسرای هنری کیاوش

مصاحبه تبریزآرت از: مهدی ملازاده

  • لطفا خودتان را معرفی نمایید.

بنده مهدی ملازاده، نقاش و مدرس دانشگاه هستم. کارشناسی نقاشی را از دانشگاه آزاد تبریز در سال ۸۶ و کارشناسی ارشد را نیز سال ۸۸ از دانشگاه آزاد تهران مرکز، اخذ کرده ام. از سال ۸۷ نیز مدرس دانشگاه می باشم. هم اکنون نیز در دانشگاه هنر اسلامی تبریز مشغول به تدریس هستم.

عکس: سارا نخعی

عکس: سارا نخعی

  • در مورد نمایشگاه هایی که در آینده خواهید داشت، بیشتر توضیح دهید.

ما سه نمایشگاه خواهیم داشت که در واقع بنده به دلیل یکسری از مسائل که عرض خواهم کرد، نیاز دیدم که سه نمایشگاه مجزا برگزار کنیم.

اولین نمایشگاه ۱۹ فروردین ۹۷ با حضور دانشجویان دانشگاه هنر تبریز در فرهنگسرای هنری کیاوش برگزار خواهد شد. تعدادی از دانشجویان با اینکه رشته تحصلیلیشان صنایع دستی یا هنرهای اسلامی است، ولی به حوزه نقاشی نیز علاقه مندند و در این زمینه فعالیت کرده اند. بنده با توجه به این موضوع، نیاز را بر این دیدم که نمایشگاهی از آثار این عزیزان را برگزار کنیم تا هم معرفی دانشجوهای دانشگاه باشد و هم اینکه خود دانشگاه نیز معرفی گردد. همچنین حرکت و تلاش این هنرجویان نیز بی ثمر نماند. چون اکثر این افراد سنشان پایین است و تجربه نمایشگاهی چندانی نداشته اند. اکثر این هنرجویان زیر نظر بنده کار کرده اند.

  • نمایشگاه اولتان در چه حیطه ای است؟ مثلا اگر سبک های خاصی نیز مد نظرتان بوده، به آنها نیز اشاره کنید.

نمایشگاه اول بیشتر به دلیل آنکه اکثر هنرجویان سن های پایین دارند، بیشتر به زیبایی نقاشی اهمیت می دهند و دوست دارند یکسری از آثار برخورد شخصی نقاش با موضوع طبیعت، یعنی یک جور حس آزاد نقاشانه با موضوع طبیعت است. یکسری دیگر از آثار هم تلفیق هنرهای سنتی مانند نگارگری و تذهیب با نقاشی مدرن است. که یک فضای مدرنی را ایجاد کرده است. موضوع آثار بیشتر در این حوزه است و تقریبا تمام بچه ها را هماهنگ کرده ایم که خارج از موضوع کار نکنند. اما هستند ۴ یا ۵ نفر از بچه ها که روحیات خاصی دارند و با برداشت شخصی از یکسری از داستان ها البته نه به دید تصویرسازانه بلکه با دید نقاشانه به آن نگاه کرده اند و به تصویر کشیده اند. یا مثلا هستند افرادی که پروژه واحد عکاسیشان را با موضوع طبیعت انتخاب و عکاسی کرده اند و یک کمپوزیسون خاصی را در عکس هایشان دنبال کرده اند و همان کادربندی و ترکیب بندی را به نقاشی آورده اند. و برخورد اکسپرسیونستی به آثارشان اضافه نمودند.

مطمئن هستم که نمایشگاه پر شوری خواهد بود به خاطر پتانسل و قابلیتی که در کارها ارائه شده است. حالا شاید از دید منتقدانه نگاه کنیم یکسری از کارها به لحاظ نگرش های حرفه ای تر و منتقدانه تر دارای ایراداتی باشند. اما من هیچ وقت در رفتار هنری دانشجوهایم اینها را ایراد نمی گویم. در واقع اینها یک مرحله ای می باشند که از آن گذر می کنند. ما فقط می توانیم آموزش دهیم که چطور باید کار کنند، چطور باید ترکیب بندی را یاد بگیرند و چطور باید آن دغدغه ذهنی، فلسفی، روحیشان را در حوزه هنر را بتوانند انتقال دهند. اگر بخواهیم خیلی حرفه ای تر به کار بچه ها نگاه کنیم، یک جور ترس و فرار از نمایشگاه نقاشی اتفاق می افتد که من تمایل ندارم این اتفاق صورت بگیرد و تمایلم بر این است که آثارشان به صورت حرفه ای در نمایشگاه ارائه شود.

نمایشگاه دوم با حضور اساتید نقاش دانشگاه هنر اسلامی تبریز در اردیبهشت ماه خواهد بود. من به خاطر آن پیشقدم شدم که اساتید به دلیل مشغله های تدریس و پژوهش خیلی فرصت نمی کردند که آثاری را که اجرا می کنند، ارائه نمایند. طی جلساتی که صورت گرفت، همه همکاران از این کار استقبال کردند. معمولا ما در دانشگاه هنر اسلامی تبریز نمایشگاه های درون دانشگاهی داشتیم که در آثارخانه دانشگاه ارائه می دادیم. البته نمایشگاه های انفرادی همیشه بوده اما به صورت گروهی اختصاصی اساتید در خود شهر تبریز تاکنون اتفاق نیافتاده است.

اساتید دانشگاه چون نقاشان پیشکسوتی نیز هستند طبیعتا  هر کدام دغدغه های شخصی خودشان را دنبال می کنند و نمی شود یک خط مشی مشخصی را تعیین کرد و موضوع آثار ارائه شده آزاد است. آثار قبلی این افراد قبلا در بسیاری از نقاط جهان به نمایش گذاشته شده است. که ان شاء الله در اردیبهشت ماه در همین گالری کیاوش برای اولین بار این نمایشگاه برگزار خواهد شد.

  • چرا نمایشگاه اول برای دانشجوها و نمایشگاه دوم برای اساتید در نظر گرفته شده است؟ و آیا ارتباط و تاثیری خاصی میان این دو نمایشگاه وجود خواهد داشت؟

اگر دانشجو برای اولین بار به گالری بیاد و کار اساتیدش را ببیند، شاید بعدا به خاطر کسوت کمتر در حوزه هنر، به برگزاری نمایشگاه این چنینی رغبت نکند. به نظرم به لحاظ روانی اول دانشجویان و سپس اساتید در نمایشگاه حضور داشته باشند که یک جور امید را به دانشجوها بدهیم. من اصلا هدفم کلا آن است که دانشجوها امیدوار به حضور در عرصه حرفه ای هنر باشند.

مسلما دو نمایشگاه ارتباط معنایی یا موضوعی آن چنانی نسبت به هم نخواهند داشت. چون هر کدام دغدغه خاص خودشان را دارند و در واقع بحث آموزه های آکادمیک در آثار هر دو نمایشگاه مطمئنا وجود دارد ولی در یک راستا نیست. به خاطر آنکه نقاشی خارج از رشته تحصیل دانشجوها است. در حالی که در دانشگاه هنر تحصیل می کنند یعنی فقط علاقه به دنیای نقاشی دارند و آن را دنبال می کنند و یاد می گیرند.

  • در مورد نمایشگاه سوم توضیح بفرمایید.

نمایشگاه سوم، نمایشگاه انفرادی خود بنده خواهد بود که در تابستان ۹۷ برگزار می شود. احتمالا زمانش تغییر پیدا کند. موضوع نمایشگاه دغدغه شخصی خودم است که یک دغدغه اجتماعی می باشد و در مورد زن و قداست و جایگاه زن است. به لحاظ روحی زنان در جامعه بسیار مورد آزار قرار می گیرند. چند سالی است که این موضوع را با فاکتورهای نقاشی دنبال می کنم.

  • در مورد تولید آثار هنری دانشجویان بعد از فارغ التحصلیلی از دانشگاه و در بیشتر موارد عدم توفیق به تولید آثار هنری از سوی آنها توضیح دهید.

سوال جالبی است این بحث، معمولا در دوره دانشجویی در آکادمی هنر، دانشجو به خاطر تکلیف دانشگاهی، مجبور است که آثاری تولید کند تا مدرک کارشناسی یا کارشناسی ارشد را دریافت نماید. در طول دوره دانشگاهی چون معمولا استاد بالا سر دانشجو است یک جور حمایت به لحاظ روحی وجود دارد و اعتماد به نفس دانشجو بالاتر است و راحت تر می تواند اثری را تولید کند و زمان تولید اثرش هم شاید کوتاه باشد. بهتر است این طور بگویم که شاید هفته ای ۳ یا ۴ اثر تولید کند. استاد در اینجا در واقع راهنما است و من داخل پارنتز این نکته را بگویم که متاسفانه در جامعه هنری ایران که در شهر ما نیز این جریان کم نیست، دو رده استاد داریم، یکسری از اساتید هستند که خیلی تمایل دارند که دانشجو به تکنیک، شیوه و یا برخورد هنری ایشان نزدیک باشند. رد پای عناصر بصری استاد در آثار دانشجوها دیده شود و دانشجو به خاطر آنکه استادش در این شیوه کاری موفق شده است، دنباله روی تصویری استادش است و مطمئنا این تاریخ مصرف خواهد داشت. این به نظر من یک جور خیانت است. یکسری از اساتید نیز هستند که دانشجو را آموزش می دهند، راهنمایی می کنند و پرورش می دهند و دانشجو رشد می کند و خودش دارای فکر می شود. چون هنر مدرن الان بر پای اندیشه و فکر است و فقط زیبایی محض نیست. مخصوصا در مورد نقاشی ما اصلا نمی توانیم بگوییم که کسی فقط یک اثری را زیبا اجرا کند این کافی است. امروزه فاکتورهای دیگری مثل اندیشه و کمپوسزسیون معنایی اضافه شده است و دقیقا باید مفهوم در کار باشد که مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند. برگردیم سراغ بحث خودمان، که دانشجو به خاطر آنکه زیر چتر استادی است در دوره دانشجویی، آثاری را تولید می کند. ولی بعد از تمام شدن دوران تحصیل کم اتفاق می افتد. چند حالت داریم به طور مثال یا خانمی است که ازدواج می کند و دغدغه های زندگی مانع تولید اثرش می شود و یا آقایی است که شغل نا مرتبطی پیدا می کند و به همین دلیل از تولید اثر نقاشی فاصله می گیرد و یا اینکه افرادی هستند که عاشق نقاشی هستند اما به دلیل عدم حضور یک استاد در بالاسرشان، جرات تولید را دیگر آنچنان ندارند و انگار ریشه ای در وجود خودشان نمی بینند که متاسفافه این اتفاق هم در جامعه افتاده است. یک مورد دیگر هم است که تا یک زمانی پس از فارغ التحصیلی آثاری را تولید می کنند ولی متاسفانه به دلیل عدم استقبال از طرف عموم جامعه، یک جایی سرعت تولید کم می شود و بعضی وقتها در مورد برخی از نقاشان دیده ایم که دقیقا کات می شود. این به موضوع اقتصاد هنری برمی گردد. اقتصاد هنر می تواند در تولید چرخه هنری خیلی مهم باشد. مثالش را این طور بگویم که مثلا فردی پزشک است و بعد از اخذ مدرک پزشکی و مجوز، اگر بیماری سراغ او نرود وی جایگاهی در جامعه نخواهد داشت و مجبور به تغییر شغل می شود. در نقاشی هم همین موضوع وجود دارد. اگر از طرف جامعه استقبال نشود من اثری را تولید کنم و به صورت خوشبینانه مخاطب آنرا نگاه کند و بفهمد و سپس برود و آنرا به عنوان یک اثر فرهنگی یا یک کالای تجاری یا یک سرمایه گذاری هنری، انتخاب و خریداری نکند مسلما من هم دیگر تمایلی به تولید اثر نخواهم داشت.

  • بعد از تولید آثار نوبت به فروش آثار می رسد، با اشاره به موضوع اقتصاد هنر این سوال ایجاد می شود که بازار هدف این اقتصاد چه کسی است عموم مردم یا فقط هنرمندان؟

نکته بسیار جالبی است. من می خواهم یک مرور تاریخی انجام دهم و به سیر تاریخ هنر نگاهی داشته باشم. ما تا دوره پهلوی نقاشی را به صورت درباری داشتیم. یعنی یکسری نقاشانی در جامعه حضور داشتند که فقط برای دربار و شاهان قاجاری تولید اثر می کردند. و قبل از آن دوره های نگارگری بود که تصویرسازی از داستان ها و کتاب هایی همانند شاهنامه انجام می دادند. که ما اینها را نیز کنار می گذاریم چون که بحث گسترده ای است. در زمان قاجار نقاشی درباری بوده و نقاشان تعدادشان کم بوده و نقاشی ها توسط شاهان قاجار خریداری می شدند و یا اینکه سفارش داده می شدند. دوره پهلوی که شروع شد تقریبا دیگر زمانی فرا رسیده بود که کشورها باهم ارتباط داشته باشند. یکسری از خانواده های ثروتمند فرزندانشان را فرستادند کشورهای اروپایی تا تحصیلات آکادمیک هنر انجام دهند. خیلی طبیعی است که تا زمان قاجار المان ها و تصاویری را داشتیم که مردم راحت تر با آنها می توانستند ارتباط برقرار کنند. چون کاملا برای مردم شناخته شده بود. از دوران پهلوی از این فضا فاصله گرفتیم و به اروپا رفتیم. در اروپا هنر و هنرمندان یک سیری را دارند تا در دوران کلاسیک هنرمندانی بودند که در واقع آنها در آثارشان روایتی از ادیان را می کردند. یا رویدادهای دینی را به تصویر می کشیدند. بعد اینها امپرسیون ها آمدند با نگاهی امروزی تر، ساختارشکنانه تر، با فکر جدید و با مکاتب دیگر مثل اکسپرسیونیسم، اکسپرسونیسم انتزاعی و کوبیسم و مکاتب دیگر تا رسیدیم به دنیای مدرن هنر. در واقع از امپرسون هنر مدرن آغاز می شود و دنیای پست مدرن که درون آن هستیم. برگردیم به ایران، هنرمندان ما رفتند اروپا و با کارها آبستره اکسپرسیون مواجه شدند. از نظر تاریخی با زمان کارهای آبستره اکسپرسیون و یا کارهای اکسپرسیونیسم مقارن بود. هنرمندان ما اینها را یاد گرفتند. کم و زیاد یادگیری و چگونگی تحصیل در آنجا، خودش یک بحث حرفه ای است که به آن در اینجا نمی پردازیم. این هنرمندان با یکسری آثار جهانی به ایران برگشتند. ولی به لحاظ ارتباطی نمی توانستند با مردم ارتباط برقرار کنند. چون مردم سواد تصویری آن را نداشتند. ما پله پله بالا نرفته بودیم بلکه یک دفعه آسانسور سوار شده بودیم. روند منطقی را نداشتیم. یک دفعه از تصاویری که به طور مثال کمال الملک ایجاد می کرد و مردم می توانستند به لحاظ تصویری با آن ارتباط برقرار کنند، الان یکسری آثار خیلی مدرن وارد جامعه شده است که مردم آنها را نمی فهمند. در دوره پهلوی هنرمندانی که زندگی می کردند، اکثریت از خانواده های مرفه بودند. پس نیاز آن چنانی نداشتند که با مردم ارتباط برقرار کنند و از منابع دیگری تامین می شدند و در نتیجه فروش اثر هم برایشان چندان مهم نبود. همین روند تا انقلاب ادامه می یابد. انقلاب که اتفاق می افتد یکسری از نقاشان گروه هایی را تشکیل می دهند. یکسری از آثاری را تولید می کنند که مربوط به بحث های سیاسی یا اول انقلاب که جنگ اتفاق می افتد مربوط به آن می شود. هنرمندنی مثل چلیپا و هنرمندانی که فعلا هم در قید حیات هستند. آثار اینها نیز طبیعی است که به موزه ها بروند. چون مردم عادی مثلا  نمی آید که اثر کاظم چلیپا را در خانه اش نصب کند. چون اصلا ارتباطی با فرهنگ زیستی مردم ندارد. همین روند ادامه پیدا می کند تا نابسامانی های بعد جنگ تا به دنیای امروز و زمان حال می رسیم. هنرمندان یکسری دانشگاه ها و هنرستان هایی را ایجاد می کنند و هنرستان هایی که از قدیم بوده را تقویت می کنند تا گسترش هنرمند اتفاق بیافتد. ولی مردم دوباره همان سواد بصری کم را دارند و یا اینکه اساسا سواد بصری ندارند. الان هم دقیقا همین اتفاق در جامعه ما ادامه دار شده است که مردم خیلی تمایل به خرید یک تابلو فرش برای خانه اشان دارند تا یک تابلوی نقاشی. پس هنوز ارتباط هنرمند و جامعه یا عموم مردم اتفاق نیافتاده است که من اثری را تولید کنم که مردم بفهمند و یک جور از هم جدا هستیم. همین خودش دلیل فروش کم آثار شده است. در جامعه تهران این اتفاق کمتر است، چرا؟ چون که تهران پایتخت است و همه افرادی که تخصصی دارند از استان های مختلف کشور، از شهرهای کوچک و بزرگ در آن جمع شده اند. ولی جامعه های کوچک به خاطر زندگی های ساده نیازی احساس نمی کنند. اما اگر این آموزش به مردم داده شود و مردم بفهمند که یک اثر بصری و تجسمی در واقع خوراک فرهنگیشان است، چطور حاضرند هر روز نان بخرند، دوست خواهند داشت تابلوی نقاشی هم داشته باشند. اگر این موضوع را مردم دریابند مطمئنا جامعه هنری رشد بیشتری خواهد داشت و هنرمند رغبت بیشتری برای انجام آثار هنری خواهد داشت و دیگر هنرمند نمی رود شغل هایی را که مربوط به هنر نیست را انجام دهد.

  • نظر شما در مورد فروش اینترنتی آثار هنری چیست با توجه به این نکته حتی می توان از این طریق، فروش برون مرزی نیز داشت. همچنین با آموزش نحوی انجام این کار برای دانشجویان، آیا می توان تاثیر مثبتی در این زمینه در آینده گذاشت؟

حتما این اتفاق می تواند که انجام شود و دقیقا تا اینجا هم انجام شده است. همین دانشجویانی را که در موردشان عرض کردم بنده علاه بر آموزش فاکتورهای نقاشی، آیتمی را نیز در امر آموزش اضافه کرده ام به این صورت که به آنها را به گونه ای هدایت می کنم که بدانند نمایندگان و سفیران فرهنگی هستیم که باید آثاری را ایجاد کنیم که فرهنگ شرق را، بتوانیم در جامعه معرفی کنیم. این طور بگویم که مثلا ما در عناصر نگارگری ایران در گذشته المان ها و عناصر تصویری را داریم که به هنرهای سنتی معروف هستند. چرا؟ به دلیل آنکه یک قاعده و اصولی دارند که هنرمند باید از آنها تبعیت کند و از آنها خارج نشود. ولی در دنیای نقاشی امروز ما به راحتی می توانیم آن عناصر تصویری را وارد دنیای نقاشی مدرن کنیم و به عنوان یک عنصر بصری در تابلو استفاده نماییم و یک ترکیب بندی جدیدی را به مخاطب ارائه دهیم و مخاطب به لحاظ بصری به آسانی بتواند با آن عناصری که در سنت دیده، شناخته و با آن زندگی کرده است، هم اکنون نیز با آن ارتباط برقرار کند و در اثر مدرن پله ای شود برای اینکه پیام و فرهنگ و بعد معنا را راحت تر درکش کند.

بله در مورد فروش آثار به سادگی می توانیم این اتفاق را ایجاد کنیم. البته این موضوع به بحث گالری ها بر می گردد. هنرمند فردی نیست که بتواند اقتصادی فکر کند. هنرمند به هنرش فکر می کند. چون اقتصاد هنر از اول در کشور ما نه آموزش داده شده است و نه بنیان گذاری شده است و نه می تواند فعلا باشد چون متخصص آنرا نداریم. متاسفانه این اتفاق در جامعه ما نیافتاده است که اقتصاددان و هنرمند باهم تعامل داشته باشند و هنر را رونق دهند. اما صاحب گالری می تواند نمایشگاه برگزار کند و به سادگی این کار را انجام دهد. به این صورت که آثار هنرمندان را در نمایشگاه ها و حراجی های خارجی ارائه دهد و به فروش برساند. در چند سال اخیر که دنیای مجازی رشد خیلی زیادی کرده است و ارتباطات در بین هنرمندان و میان تمام افراد کره زمین بیشتر کرده است، این اتفاق بسیار راحت تر می تواند بیافتد. به طور مثال  در اینستاگرام صفحه ای باشد و یک فرد فعال فرهنگی بتواند آثار را به کشورهای خارجی ارائه بدهد و در خارج از کشور یک جور حامی هنرمندان ایرانی باشد.

  • در مورد اقتصاد هنر و زیرساخت های آن اشاره کردید و چنین بیان شد که شاید بنیان گذاری در این ارتباط وجود نداشته باشد. اما خوشبختانه یکی از اهداف و تلاش های ما در سایت تبریزآرت این است که هم این زیرساخت را آماده کنیم و هم فرهنگ سازی را انجام دهیم. تا زیرساخت مناسب جهت فروش آثار هنرمند را به صورت اینترنتی فراهم نماییم. بازار هدف فروش نیز می تواند در تبریز یا دیگر نقاط کشور و یا حتی در خارج از کشور باشد. در اینجا است که به کمک و تعامل شما و هنرمندان عزیز نیاز داریم، یعنی در واقع ما قسمت عملیات الکتریکی این موضوع را انجام می دهیم ولی نیاز به آثار فیزیکی هنری هنرمند داریم.

اینکه شما در سیستمات به عنوان یک سایت یا شبکه خبری یا رسانه این کار را انجام دهید، یک اتفاق بسیار جالب، ستودنی و بزرگ فرهنگی است. شما در حوزه روابط عمومی به لحاظ داشتن تخصص این ارتباط را ایجاد کنید، هنرمند و دانشجوی هنر با شما راحت تر می تواند ارتباط برقرار کند. چون شما فرهنگی هستید و شما دردی را از جامعه هنری درمان می کنید. انگار یک نفر بیمار است و می رود دکتر و به او کاملا اعتماد می کند و همه اسرارش را به او می گوید. شما دقیقا نقش دکتر را در جامعه هنری بیمار به لحاظ اقتصادی دارید. هنرمند همین را می خواهد. حتما این تعامل باید اتفاق بیافتد. در دانشگاه باید آموزش داده شود که وقتی هنرمند اثری را تولید می کند نباید آنرا در پستوی خانه انبار کند. حتما باید آنرا به مسئول فرهنگی ارائه دهید که بتواند آنرا به نمایش بگذارد و معرفی کند و به فروش برساند. اگر این اتفاق نیافتد دقیقا همین روندی که از دوره پهلوی تاکنون وجود دارد، ادامه خواهد یافت. ما الان در سطح کشور این همه دانشگاه هنر داریم. مردم باید بفهمند که یک نقاشی را می توانند به عنوان کالایی که بر روی آن می توانند سرمایه گذاری کنند، خریداری کنند و بعد ده سال که نقاش آن اثر رشد بیشتری کرد، آنرا به رقم بالاتری بفروشند. این موضوع در جامعه حرفه ای نقاشی تهران در گالری ها حرفه ای به صورت سنتی نه مانند شما به شکل مدرن به وقوع پیوسته است. سرمایه گذاری در یک جامعه فقط این نیست که فقط بر روی خانه، زمین و طلا سرمایه گذاری شود. همین هدفی که شما در سایتان دارید دقیقا همان باعث می شود که مردم بفهمند که پدیده دیگری نیز وجود دارد که بتوانند در آن سرمایه گذاری کنند. حقیقت آن است که من گالری های آنلاین را دیدم اما هدفی را که شما گفتید را قبلا ندیده ام، که بتواند هنرمندی را در سطح جهانی معرفی کند. فرقی نمی کند اثری در تبریز یا اصفهان یا اروپا یا آمریکا به فروش برسد. این موضوع اگر اتفاق بیافتد و هدف فرهنگی شما به نتیجه برسد، جامعه هنری در شهرهای مختلف زنده تر و پویاتر می شود و همین امر باعث می شود که به لحاظ اجتماعی اتفاق های ناهنجار اجتماعی کم می شود. چرا؟ چون تعداد هنرمند در شهر بیشتر می شود. حتی افراد عادی به خاطر ارزش پیدا کردن اثر هنری و هنرمند، توجه بیشتری به آن می کنند. بازخورد و نتیجه خیلی مثبت اجتماعی هم به وجود می آید.

  • ما هم نیتمان همین است که به بهترین نحو انجام دهیم. داخل پارانتز عرض کنم که بر روی این اهداف حدود ۴ سال است که فکر شده است و تصمیم بر آن است که به صورت آهسته و پیوسته به سوی این اهداف گام برداریم. ما هم اکنون  هنرمندان را شناسایی می کنیم. ما نمی دانیم که چه تعداد هنرمند داریم. به همین جهت یک بانک اطلاعاتی هنرمندان را تشکیل داده ایم. چون اول باید هنرمند شناخته شود و سپس قیمت گذاری بر روی اثر وی انجام گیرد. به عنوان سوال، نظر شما در مورد قیمت گذاری روی آثار هنری چیست؟

ابتدا من از شما تشکر می کنم که چنین هدف زیبایی را که به مدت ۴ سال در پیش زمینه فکریتان بوده است، انتخاب کرده اید و به صورت آهسته به جلو می روید، این خیلی خوب است. من معتقد هستم که هر چیزی که آهسته به جلو رود، هیچ وقت متوقف نمی شود. ولی هر حرکت بزرگی که جوگیرانه و یک مرتبه انجام شود، انرژی ها زود تمام می شود و همان جا می ایستد و حرکت مثبتی انجام نمی شود که هیچ بدتر نیز می شود. بنده نیز در حد توانم تا هرجا که لازم باشد در کنار شما به لحاظ هنری خواهم بود.

به موضوع قیمت گذاری بپردازیم. قیمت گذاری آثار یک کار حرفه ای است. بعضی از هنرمندان در جامعه های کوچک هنری مانند تبریز چون شناختی از بازار فروش آثار ندارند، قیمت های کلانی را برای آثارشان در نظر می گیرند. من خودم شاهد بودم که مثلا برای یک اثری قیمت ۱۵ یا ۲۰ میلیون را داده اند. مطمئنا فروش نخواهد رفت. چون ما هنوز در آن پله ها که قبلا عرض کردم، مانده ایم. پله هایی که مربوط به سواد بصری مردم است. هیچ کسی حاضر نخواهد بود که این مبلغ را برای نقاشی پرداخت کند. پس باید قیمت معقول باشد.

اولین فاکتوری که برای قیمت داریم، هنرمند است. معیارهایی مانند اینکه هنرمند این اثر کیست؟ چند سال است که این هنرمند کار می کند؟ زندگی آن هنرمند را بسنجیم که آیا وی نمایشگاهی که برگزار کرده است، آخرین نمایشگاه وی خواهد بود یا اینکه همچنان در جریان هنری قرار دارد؟ نکته دیگری که معمولا در تمام دنیا نیز رعایت می شود، کیفیت فیزیکی اثر به لحاظ بیس و زمینه است. متریال انتخابی مثل پارچه، چوب و غیره که بسیار مهم است. نکته دیگر کل اثر است که آنرا تحلیل می کنیم. تجزیه و تحلیل را من خلاصه وار عرض کنم. اول نگاه می کنیم ببینیم آیا این اثر ساختار ترکیب بندی محکمی را دارد. آیا ساختار ترکیب ندی اثر با موضوع مناسب است؟ آیا موضوع اثر، فکر و مانیفست هنرمند را برای آن اثر نشان می دهد؟ اگر سه پله ترکیب بندی، موضوع و معنا رعایت شوند، حتما قیمت اثر درست تر و اصولی تر خواهد بود. چراکه این چنین کاری دارای تاریخ مصرف نیست و برای مقطع زمانی خاصی نخواهد بود و از نظر بصری دیگر کهنه نمی شود. در شهر تبریز چون فروش اثر بسیار کم است، البته در چند ماه اخیر به کمک شما و گالری کیاوش این طلسم شکسته شده است، اگر قیمت معقولی به یک اثر بدهیم مثل فروش تابلوهای صد هزار تومانی که بسیار خوب بود، فروش خوبی خواهیم داشت. ولی نباید قیمت آنقدر هم پایین باشد که به هنرمند آسیب برسد. باید بسنجیم که چه مقدار هزینه های ریالی و زمانی صرف اثر شده است؟ این موارد باید معیار باشند و بعد قیمت گذاری اتفاق بیافتد. مطلب دیگر این است که آیا این اثر در جوامع خارج از کشور هم می تواند مشتری داشته باشد و یک اثر جهانی است؟ در این صورت باید قیمتش متفاوت تر از حالت  قبلی باشد چون احتمال دارد این اثر به واسطه خریدار به خارج از کشور انتقال یابد. بنده فکر می کنم گالری دار باید روی آثار به صورت تخصصی قیمت گذاری کند. چون من هنرمند از اقتصاد و بازار خبری ندارم و اگر قیمتی بدهم، این اشتباه است.

  • در انتها هر نکته ای را که لازم می دانید که در طی مصاحبه اشاره نشد، بفرمایید.

من فقط برای تیم فرهنگی شما یک پیشنهاد دارم. در جوامع هنری امروزی ایران متاسفانه مسمومیت های فکری اتفاق افتاده است. گروه ها یا جریان های هدایت شده ای ایجاد شده است. شروع به پاک کردن این جریان ها بکنیم. در تمام رشته های هنری مثل موسیقی، ادبیات و نقاشی این اتفاق متاسفانه وجود دارد. این موضوع اگر از بین رود همه می توانند فعالیت فرهنگی و هنری خود را انجام دهند.

  • نظر شما در مورد تبریزآرت چیست؟

تبریز واقعا مهد هنر است و از گذشته هنرمند و هنرمند مظلوم زیاد داشته است. من نمی خواهم اسم اشخاص خاصی را ذکر کنم. خیلی ها بوده اند که با سختی زندگی کرده اند و هنر را زنده نگه داشته اند و تحویل ما داده اند و از بین ما رفته اند. تبریز هنرمندان بسیاری را در تاریخ هنر ایران پرورش داده است. خیلی ها می گویند تبریز شهر صنعتی و خیلی خشکی است. من نظرم کاملا مخالف اینها است.

  • من فکر می کنم اگر ما به فعالیت خود ادامه بدهم این گروه ها خواهند دید که چه بخواهند یا نخواهند مانعی در انجام فعالیت ما نخواهند بود و به مرور این مسمویت ها از بین خواهند رفت.

امیدوارم که این اتفاق ها هرچه زودتر از بین روند و شاهد این رویدادهای زشت میان هنرمندان نباشیم. همه کار خودشان را انجام دهند و به همدیگر احترام بگذارند. هیچ چیزی در دنیا به نظر من زیباتر از مهربانی نیست. اگر هنرمندان باهم مهربان باشند همه چیز درست خواهد شد.



معصومه کارشناسی طراحی صنعتی است و چند سالی است که در عرصه هنر فعالیت می کند علاقه زیادی به ادبیات و سینما دارد.


دیدگاهتان را بنویسید