خالق اثر «آیریلیق» درگذشت

خالق اثر «آیریلیق» درگذشت

استاد رجب ابراهیمی کورعباسلو متخلص به فرهاد، خالق شعر معروف آیریلیق درگذشت.

رجب ابراهیمی در سال ۱۳۱۴ ‌هجری شمسی در منطقۀ ‌یورتچی در روستای کورابازلی (کورعباسلو) از توابع شهر نیر دیده به جهان گشود.

وجدان بیدار و روح شاعرانه‌اش او را رهسپار محافل ادبی کرد و زمینه آشنایی با بزرگان شعر و ادب را فراهم ساخت که آشنایی‌اش با مرحوم استاد علی سلیمی اردبیلی، استاد مسّلم تار و موسیقی آذربایجانی، فتح بابی شد تا شاعر جوان به سرودن ترانه به زبان مادری خود بپردازد.

ابراهیمی پس از آشنایی با استاد سلیمی اشعار «آغلاما»، «آچیل سحر» و «آیریلیق» را نوشت و استاد علی سلیمی آهنگ‌سازی آن‌ها را انجام داد تا این موسیقی از رادیو تبریز اجرا شد.

اجرای بعضی از ترانه‌های آقای ابراهیمی به وسیله گروه موسیقی مرحوم استاد سلیمی موجب شهرت وی شد و به خصوص اجرای ترانه معروف به نام «آیریلیق» توسّط خوانندۀ بنام آذربایجان مرحوم رشید بهبوداف وی را به چهرۀ جهانی مبدّل می‌سازد.

امروزه بیش از ۱۵۰ خواننده مشهور ایرانی، آذربایجانی و ترکیه‌ای به تقلید از مرحوم رشید بهبوداف آن ترانه را اجرا کرده‌اند.

گفتنی است استاد ابراهیمی با نهادهای فرهنگی و هنری کشور و استان اردبیل از جمله گروه موسیقی صد او سیمای مرکز اردبیل همکاری تنگاتنگی داشته است.

خلاصه سر گذشت رجب ابراهیمی کورعباسلو به قلم خودشان:

نامم: رجب ابراهيمي كورعباسلو(متخلص به فرهاد)

متولد: ۱۳۱۴ شمسي

محل تولد: ايران- استان اردبيل، از روستاهاي توابع شهرستان نير- بنام «كورابازلي» يا كورعباسلو (درجوار قلعه باستاني بويني يوغون) كه اينك از روستاهاي گردشگري (نمونه) در استان مي باشد.

درشهريور ماه سال ۱۳۲۴ به همراه خانواده به تهران كوچ نموده و هنوز هم(بصورت دائمي ) در تهران بوده و هميشه خدا، در «كورعباسلو» و يا اردبيل هستم.

از كودكي به شعر وداستان وموسيقي علاقمند مي باشم (شايد هم ازپدر ومادرم به ارث برده باشم) چون پدرم فوق العاده علاقمند به شعر و اهل موسيقي بود ومادرم نيز گاه با قصه گوئي ها و دو بيتي خواني ها اين حس را در من تحريك نموده اند، خصوصاً شبهاي بلند زمستانها و پائيزها كه با سوادان ده ما (كورعباسلو) در خانه ما تاپاسي از شب جمع شده به خواندن كتابهاي داستاني از قبيل شاهنامه فردوسي، گلستان سعدي، ليلي مجنون، امير ارسلان، مختار نامه و نيز به داستانهاي«كوراوغلو» و «عاشق غريب» «شاه اسماعيل» و«عرب زنگي» وغيره … پرداخته و گاهي نيز پدرم با زخمه هاي «تار» خود« خوش صدا» ها را همراهي مي نمود، كه در دوران كودكي ام از آن شبها خاطرات خوشي در ذهنم نقش بسته است. و نيز تاثيرات فراوان از «نوحه خواني ها» و يا «آشيقها» كه در عروسي ها به «اختلاط» و بديهه سرائي مي پرداختند يافته ، و به شدت ،گاه تحت تاثير اشعار آنان قرار مي گرفتم.

در تهران آن روزها كه بيگانگان كشور ما را مورد هجوم قرارداده و هر يك به سليقه و خواست خود عمل نموده و مردم ما را بوسيله عوامل خوو مورد تعليم و تربيت «سيستم خود» قرار ميدادند، قد كشيده و با سختيهاي زندگي دست و پنجه نرم كرده و قد ميكشيدم.

با توجه به شرايط سني( ده سال بيشتر) راه به «مدرسه دولتي»نداشته و از حيث معيشتي نيز بايستي در تامين زندگي خانوادهع نقشي بعهده مي داشتم، كه در نتيجه در «كلاسهاي شبانه» و «آموزشگاه هاي خصوصي» پول پرداخته و درس مي خواندم(مانند –بسياري از فرزندان مردم فرودست).

وليكن با مراجعه به«كتب» و« روزنامه ها» روز به روز به آموختن سواد علاقمند تر شده پيش مي رفتم در اين بين علاقه به خواندن اشعار حافظ وخيام وسعدي و يا شعراي معاصر (پروين، عشقي، بهار و ديگران … در من و حتي بعضي تقليدهاي خام از آنها شدت مي يافت. و گه گاهي نيز در«هجو» ديگران«شعرك» هائي مي نوشتم.

تااينكه بعلت نزديكي بيشتر زبان (گويشي) روستاي زادگاهم، و نيز خواندن آثاري به زبان مادري ام و همچنين تشويق يك شخصيت ادبي، مرا بيشتر به سوي كار در بخش آذري شعر سوق داد(البته عامل تعيين كننده يكي اشتراكات فرم اشعاري و ديگري مضامين مشترك اجتماعي سرزمين ما ايران بود) در اين بين دغدغه خاطري كه هميشه مرا آزارمي داد سبب شد تا با يك استاد جوان و پر انرژي و دوره ديده و درس خوانده موسيقي بنام«علي سليمي» آشنا شده و به كار «ترانه سرائي» به زبان آذري روي آورم، زيرا در آن زمان ( و متاسفانه هنوز هم) به رشد و توسعه موسيقي نواحي و يا اقوام ايراني كمتر بها داده شده و امكانات كافي و لازم (حداقل بمنظور مقابله با ابتذالات وهجوم فرهنگي بيگانگان) وجودندارد.

و من اين كمبود را در آن زمان هم مناسب نديده، خصوصاً در برخورد با شعر و موسيقي همسايگان ( هم زبان)«كار نميديدم، بطوريكه بدون استفاده از شعر و موسيقي آن همسايگان، جشنها و عروسيهاي ما (آذريها) رونق نيافته و برگذار نمي گرديد.

زيرا «عشقها» و «دردها» وكاميابيهاي فردي و اجتماعي آنان (بدليل شرايط سياسي خاص آن طرف رود) با خواستها و عشقها و سلايق ما( در ايران) همگوني نداشت.

اين بود كه به همراه زنده ياد«استاد علي سليمي» كه استادي كم بديل در آهنگسازي وموسيقي شناسي آذربايجاني بود، از ۱۳۳۷ صميمانه همكاري نموده و«ترانه سرائي» را اساس فعاليت ادبي وهنري خود قراردادم و در طي ساليان بيش از يكصد ترانه به زبان آذربايجاني با عناوين ومضامين ايراني توليد نموديم كه اولين ومشهورترين آن همان«آيريليق» بوده كه به بيش از ۵۶ زبان زنده دنيا ترجمه وتوسط خوانندگان بنام در سراسر جهان اجرا گرديده و مي گردد. از انقلاب اسلامي به بعد نيز با سرودن سرودهاي انقلابي و در جريان ۸ سال دفاع مقدس به همكاري با صدا و سيماي تبريز و اردبيل ادامه داده و كما كان در خدمت سرزمين پدري و زبان مادري ام در ايران اسلامي مي باشم.

ضمناً فارغ از عالم ادبيان هنر، از چهل سال به اينطرف اقدام به اجراي پروژه‌اي قابل توجه عمراني نموده و روستاي زادگاه خود(از قبيل جاده اسفالته، آب لوله كشي، برق سراسري، مخابرات بين المللي وشبكه گاز طبيعي) نموده و نيز با توجه به قرارگرفتن آن در جوار يك آثار باستاني فوق العاده (بنام قلعه بويني يوغون) به يك روستاي نمونه گردشگري استان تبديل نموده ايم، كه اينكه بيش چهارصد دستگاه واحد مسكوني شهري در آن ساخته شده است، و قطعاً در اينده نزديك با استعانت از مساعدتهاي مسئولين مربوطه، يك«روستا- شهر» مدرن را در ۱۲ كيلومتري شهرستان نير و يورتچي غربي شاهد خواهيم بود.

اردبيل- رجب ابراهيمي كورعباسلو (فرهاد)




دیدگاهتان را بنویسید