WikiArt | تبریزآرت / خسرو دهقان
آقاي لورل و آقاي هاردي آخر نهيليسم هم خودش يك چيز است، لورل و هاردي آن «چيز» هم نيستند، يك وقتي آدم به يك چيزي ميرسد و فكر ميكند آن چيز بيارزش است، در لورل و هاردي آن چيز اصلا وجود ندارد.
من تصور ميكنم راجع به لورل و هاردي هيچ وقت نميشود حرف زد. آدم بهراحتي نميتواند مكنونات درونياش راجع به لورل و هاردي را بيرون بريزد. كوششهاي زيادي شده و نوشتههاي زيادي هست و زحمت كشيدهاند ولي من تصور ميكنم حرف نهايي را راجع به لورل و هاردي نميشود زد. اين ربطي به شرايط و وضعيت ما در اينجا ندارد. در هيچ نظامي در جهان نميشود راجع به لورل و هاردي حرف زد. هميشه يك در بسته براي ابد وجود دارد. چرايش را توضيح خواهم داد.
همه هم دوره هاي لورل و هاردي يك مميزه و مشخصه دارند. مثلا باستر كيتن سردي و سرعت دارد ولي در مورد لورل و هاردي هيچچيز نيست؛ يك چاقي خيلي عادي و يك لاغري. هنوز گاهي اشتباه ميشود كه لورل كدام بود و هاردي كدام. هيچچيز خاصي ندارند و فكر ميكنم جادويش هم از همين است. به يكجور آبستره رسيدهاند، يكجور استيليزه. كوششهاي زيادي ميشود كه برسند به يك خط اما جهان يك نقطه است. عالمها و دانشمندان يك نقطه را تبديل به يك خط و مثلث و غيره كردهاند، خلاصه شلوغش كردهاند اما جهان همان يك نقطه است. اين شوخي و جدي به نظرم حرف قشنگي پشتش است و لورل و هاردي را هم توضيح ميدهد. بعد از مرارتهاي خيلي زياد، بالاخره جهان همان يك نقطه است؛ اين نقطه آغاز، اين نقطه ساده و كماهميت آغاز. همين نقطه همهچيز هم هست. لورل و هاردي اين نقطه هستند. اين سادگياي كه به آن رسيدهاند، همين نقطه است. اين لباس، اين صورت همه از همان نقطه ميآيند. شما دقت كنيد كه در لورل و هاردي كم و بيش كلوزآپ مهمي نميبينيم. هيچوقت حركات ابروي آنها را مثل رسم زمانه دوران صامت نميبينيم. اصلا نيازي به هيچچيز نيست. آنها سير و سلوكي كردهاند و رسيدهاند به هيچ. فكر ميكنم «چارلز بار» خوب تعبيري دارد كه اگر بعد از هزاران سال، همه جهان نابود شود و سكنهاي در آن نماند و فقط دو حلقه فيلم از لورل و هاردي مانده باشد، اين فيلمهاي لورل و هاردي كل سرنوشت بشر، از آغاز تا به آخر را نشان ميدهند. نوع بشر اين است. همين جنگها و جدلها و عشقها و همهچيز. به همين دليل است كه لورل و هاردي بيش از اينكه محبوب باشند، برخي را حرص ميدهند. خيليها حوصله اينهمه حماقت را ندارند. اين آدمها كساني هستند كه خودشان را جلوي آينه نميتوانند تحمل كنند. به اين خاطر كه همه ما همين هستيم. اين همه دويدن و صبح از خواب بيدار شدن و سوار تاكسي شدن و رفتن و آمدن، همهاش همين جهان لورل و هاردي است. اين نهيليسم نيست. فكر ميكنم بيشتر ابزورد است؛ با پوچي فرق دارد.
آخر نهيليسم هم خودش يك چيز است. لورل و هاردي آن «چيز» هم نيستند. يك وقتي آدم به يك چيزي ميرسد و فكر ميكند آن چيز بيارزش است. در لورل و هاردي آن چيز اصلا وجود ندارد. مثلا آدم بايد به پوچي برسد كه خودكشي كند اما اين پوچي هم خودش يك چيز است. در لورل و هاردي چيزي وجود ندارد. اينكه در ابتدا اشاره كردم درباره لورل و هاردي نميشود حرف زد، به اين خاطر بود. هر دوراني و هر جايي، صاحب يك رشته چيزها اعم از ارزشها و بايد و نبايدهاست. در لورل و هاردي هيچچيز نيست. به همين دليل نميشود راجع به آنها حرف زد. كسي تاب نميآورد. دوستي دارم به نام «ژوزف بهنامي» كه يك روز به اصرار از من خواست راجع به لورل و هاردي حرف بزنم. چهار، پنج دقيقه حرف زدم كه او خودش كات داد. گفت بس است. تمام سيستمش به هم ريخت. چون لورل و هاردي نظام ارزشي را نفي ميكنند. مثالش مسئله سكس است. از اول بشر – آدم و حوا – دعوايي هست سر اين مسئله؛ غريزه است، بايد باشد، بايد مهار شود، مهار نشود، در چارچوب خانواده، تمدد زوجات و هزار بحث ديگر كه بخشي از تاريخ بشر است. بخشي از زندگي است. اما در لورل و هاردي؟ هيچچيز نيست. اصلا براي آنها معني ندارد. همهچيزهاي ديگر هم همينطور؛ شغل، خانواده، زندگي، لباس و همه تكاپوي جهاني. لورل و هاردي ضد همه چيزهاست. لورل و هاردي حتي وقت و حوصله خودكشي را هم ندارند. آنها بايد براي يك چيزي ارزش قائل شوند كه عكس آن، يعني خودكشي را انجام دهند. لورل و هاردي براي هيچچيز ارزش قائل نيستند. بايد چيزي آنها را به درد بياورد اما آنها دردشان نميآيد.
مسئله ديگر بشر ابزار است. انسان از ابتدا تا به حال ابزارساز بوده، براي راحتي زندگياش اما لورل و هاردي بهكل با ابزار بيگانهاند. آنها هيچوقت نميتوانند حتي يك ليوان آب را پر كنند و بخورند. آنها همه عمر جدل ملحفه و رختخواب دارند. خيلي ساده است كه آدم به رختخواب ميرود و ملحفه را هم رويش ميكشد. آنها از همين كار هم عاجزند. هيچوقت اين مسئله را نتوانستهاند حل كنند. هيچوقت مسئله كلاههايشان را كه يكي بزرگ است و ديگري كوچك، نتوانستهاند حل كنند. هميشه اشتباه ميكنند. هزاربار دست به دست ميشود و باز بالاخره كلاه كوچك گير كله بزرگ ميافتد و كلاه بزرگ گير كله كوچك. در لورل و هاردي هيچچيز آغاز نميشود و هيچچيز به انجام نميرسد اما آنها آغاز و انجام تاريخ سينما هستند. براي من آنها در تمام تاريخ سينما شماره يك هستند.
چنانکه از فعالیت های داوطلبانه «تبریزآرت» و مطالب منتشر شده در سایت آن بهره می برید و انتشار آزاد این اطلاعات و استمرار این فعالیت ها را مفید می دانید، لطفا در نظر داشته باشید که در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان نیز وجود دارد. کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند.