نصر – حنانه منشی
۱- اخیراً کلمه “سلبریتی” و به طبعش “اینفلوئنسر” خیلی زیاد مورد استفاده قرار میگیرد. دلایل زیادی هم وجود دارد. کارشناسان میگویند، گسترش اینترنت و فضای مجازی، تریبونهای اطلاعرسانی و خبری را از سطوح کلان رسانههای مسلط و بنگاههای بزرگ به سمت فضاهای خردتری آورده است.
دسترسی به صفحات افراد مشهور و موردپسند جامعه به راحتی یک کلیک است و طرفداران در شبکهای مثل “اینستاگرام” میتوانند از آخرین کافهای که هنرپیشه مورد علاقهشان رفته ببینند تا عطر مورد علاقه، مرگ حیوان خانگی و البته دغدغههای انسانی و اجتماعی جدیتر مثل کمک جمع کردن برای مریضها و زلزلهزدهها و … . البته همه کسانی که قرار گذاشتیم سلبریتیهای ایرانی باشند از “بهرام رادان” و “بهنوش بختیاری” تا “مهراب قاسمخانی” و “مهناز افشار” و “پرویز پرستویی” و الخ یک طیف شبیه به هم و منسجم و با ویژگیهای مشترک نیستند. شاید شباهتشان در جریان این یادداشت این باشد که دوستان پرفالوئر اینستاگرامیمان در بیشتر اتفاقاتی که ارزش خبری داشته باشند از “زیبایی بهار و نوروز” تا “زشتی زلزله و آوارگی” از “انتخابات رییس جمهور” تا “مرگ هنرپیشه ممنوعالکار” عکس و نظر منتشر میکنند. بعضیهایشان عصبیاند، خیلیهاشان بانمک، عدهای غرغرو، سلبریتی تلخ و جدی هم دیدهام در این میان. اما شخص “پیگیر” کم بوده یا من کم دیدهام. مثل ذات ویدئوهای اینستاگرامند بیشتر. ۵۲ ثانیه و تمام. یک هشتگ و تمام. و فردا ویدئویی دیگر یا عکسی، خبری، مرگ و یا تولدی. بر همین مبنا پرسیدن این سئوال در این مرحله بد نیست: اصلاً میشود از فضایی مثل اینستاگرام یا همین تلگرام در به در شده یا شبیه اینها انتظار جدیت و استمرار داشت؟ سوال دوم هم میتواند این باشد: اصلاً میشود از سلبریتیهای مملکتمان انتظار چنین چیزهایی داشت؟ میشود انتظار داشت وقتی وارد کاری میشوند -مثلا تشویق مردم برای رای دادن به طور کل یا رای دادن به یک نامزد خاص- الزامات و چارچوب کار را رعایت کنند؟ میشود انتظار داشت وقتی کسی را به مشارکت دعوت میکنند دقیقاً بدانند به چه دعوتش میکنند و الزاماتش چیست؟ یا وقتی مطالبه دارند و سوال، الزاماتش را بلد هستند؟ از همه مهمتر وقتی کسی به واسطه سلبریتیها کاری و یا کمکی میکند، پول و یا رای میدهد “پاسخگویی” و ” پیگیری” در خور این مساله را بلدند و یا به عادت رییس جمهور سابق این مملکت زیر میز بازی میزنند و میروند و کاغذ تحریم پاره میکنند!!!!!
۲- امسال هم گویا رییس جمهور از یک سری هنرپیشه دعوت کردهاند برای مراسم افطار. این که مینویسم هنرپیشه و نمینویسم هنرمند از این جهت که صاحبین کارتهای پس فرستاده شده تا جایی که من دیدهام فقط بازیگران بودند تا به این جا و از لیست دقیق کارتهای ارسال شده ریاست جمهوری هم خبر ندارم. پویشی ایجاد شده و بعضی از این بازیگران چیزهایی نوشتند! از خالی بودن سفره مردم و غبار و فقر سیستان و بلوچستان عزیز و بقیه استانها و عدم لزوم هزینهکردهای آنچنانی برای افطار تا خواهش از رییس جمهور برای دعوت از زندانیهای سیاسی در این مراسم و البته خانم آزاده نامداری هم چیزهایی در مخالفت با دوستان و همکاران نوشتند که باعث شده دعوا برود به سمت و سوی باد و پارک و سوئیس که همه در نظرات سایتها و صفحات اینستاگرامی هست و میشود رفت و خواند و گاه خندید و گاه تاسف خورد و اینها. به زعم نگارنده اما مسایل مطرح شده در کپشن و توئیتهای دوستان جای تامل جدیتر دارد. مثلا سپیده گلچین نوشته “سال پیش خوشحال از حضور بودیم و میترسیدیم دعوت نشیم و امسال به افطار نخواهیم آمد”!!! نتیجه اینکه: شما به وعدههاتون عمل نکردید و ما ناامید شدیم (به همین سادگی). حال اینکه ادعای “حرف زدن و عمل نکردن” چقدر در زمینه سیاسی پیچیده کشور ما ادعای دقیق و قابل اعتنایی است بماند. سوال بعدی اینکه آیا رییس جمهور به دوستان سلبریتی قول داده بودند از آن رمضان به این رمضان فرج است و حال که نشده دوستان تحریم کنند جواب میدهد؟ -اینقدر تحریم کردیم کجا رو گرفتیم آخه- اینکه اوضاع بدتر شده هم خب آیا از روی تحقیقی، پرسشنامهای، شاخصی گفته شده یا بر مبنای یک حس و یک خبر؟ حس سلبریتی که سال گذشته خیلی درگیر خبر غبارآلودگی کرمان یا خالی بودن سفره سحری هموطنش نبوده و امسال هست!- حداقل هیچ کس منکر اوضاع نامناسب اقتصادی و زیست محیطی کشور نیست اما حالا که بحث محرومیت “سیستان بلوچستان” آمد شاید یادآوری مستندی بیراه نباشد که سال ۸۷ دیده بودم و البته اواخر دهه ۶۰ ساخته شده بود و نشان میداد مردم یک روستا در “سیستان بلوچستان” براده چوب رو به آرد گندم اضافه میکردند که نان بیشتری به دست بیاید!! و شاید هم مطالبهگری مردمی که توسط اینفلوئنسرها تشویق به رای دادن شدهاند این قدر زیاد بوده و است که دوستان سر تنها یک سال اعطای “مشارکت اجتماعی” را به لقایش بخشیده و هشتگ زدند: به” افطاری نمیرویم”. این هم محتمل است که رایی که با یک کانال تلگرامی بیاید با یک هشتک اینستاگرامی هم خواهد رفت. با این حال سلبریتیها ندانند هم تجربه کشورهای دیگر و علوم انسانی نشان میدهد که طریق “دموکراسی” و “الگوی مشارکت” تاریخ و تاریخچهای بس قدیمی دارد و پاسخگویی تشویق به رای دادن دیروز، تحریم افطاری امروز نیست و نخواهد بود.
البته تحت فشار بودن دوستان سلبریتی در جریان هشتگ “ما به افطار نمیرویم” باعث بیانصافی صد در صدی نشده: برای مثال در کپشن مشترک صفحات پرویز پرستویی، برزو ارجمند و احسان کرمی جملهای هست که از “امکان کوچک فیلتر نشدن ابراز نظرها” توسط رییس جمهور حرف میزند و میخواهند آقای روحانی درکشان کند همانطور که آنها رییس جمهور رو درک میکنند!! اما سوال اینجاست: جناب پرستویی جان! وقتی این “درک متقابل” فهم و مشارکت بیشتری برای حل مشکلات ایجاد نمیکند به چه دردی خواهد خورد آخر عزیز دل؟ شما و رییس جمهور همدیگر را درک میکنید که بنشینید و بیشتر حرف بزنید و بگویید و بنویسید و راههای جدیدتر امتحان کنید یا درک میکنید که به عادت شرقیوار و تاریخی این سرزمین، قهر کنید و هشتگ بزنید “من به افطار نخواهم رفت”!! چرا عادت شرقیوار؟ مگر ما میراثدار این بیت نیستیم که “گفتگو آئین درویش نبود”. بیایید قبول کنیم که به خاطر همین عادت و آئینهای گذشته، منطق مکالمه و گفتگویمان خیلی نمیچربد و قوی نیست. که میزنیم زیر میز گفتگو و قهر میکنیم و به دوستان و فالورهایمان هم میگوییم: ببینید چه شجاعیم و اینها و دعوت رییس جمهور رو پس دادهایم و حتی خواستهایم فعالین زندانی سیاسی را دعوت کنند اگر میتوانند.!!!!!!! دوستانی که طی یک سال -چرا که به نظر نمیرسد ریشه مشکلات امروز ما تنها به یک سال قبل یا حتی به ۵ سال ریاست جمهوری رئیس جمهوری فعلی برگردد- اینطور عقب میکشند و راه گفتگو را میبندند در میانمدت و طولانیمدت دوام چه خواهند کرد. مهاجرت به تلویزیونهای کشورهای همسایه آیا؟ این منطق یک مطالبهگر واقعی است آیا؛ آیا امسال نمیآییم چون چند سال اومدیم و چیزی نشده یا بدتر شده چارهساز است؟” امکان کوچک فیلتر نشدن ابراز نظرها” هم هیچ؟؟؟ چرا ما از همین امکان برای گفتگو و تدقیق کردن استفاده نمیکنیم؟ برای قدم به قدم پیشرفتن؟ چرا اگر واقعا مطالباتمان به جایی نرسیده واکنشی عمل میکنیم و منتظریم دوباره دعوتمان کنند تا نرویم و هشتگ بزنیم که نمیرویم. چرا استمرار و جدیت “مطالبهخواهی” بلد نیستیم و تنها دلمان میخواهد که مردم و رئیس جمهور و فالوئر و دوست و آشنا همه درکمان کنند … چرا حتی اگر به فرض، مسیرمان غلط بوده تنها عقب میکشیم و به دنبال مسیر جدید نیستیم؟
خسته شدند سلبریتیهایمان به این زودی یا برای آنها هم همه چیز نمایش و ترند و هشتگ و اینهاست…..