تبریز آرت | ویکی آرت / جمع آوری شده توسط: بابک شعبانی
اکسپرسیونیسم یا هیجاننمایی (Expressionism) نام یک مکتب هنری است. اکسپرسیونیسم شیوه ای نوین از بیان تجسمی است که در آن هنرمند برای القای هیجانات شدید خود از رنگ های تند و اشکال کَجوَش (معوج) و خطوط زمخت بهره می گیرد. دوره شکل گیری این مکتب از حدود سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۳۵ میلادی بود ولی در کل این شیوه از گذشته های دور باهنرهای تجسمی همراه بوده و در دوره های گوناگون به گونه هایی نمود یافته است.
برای نمونه مکتب تبریز در نگارگری ایرانی و مکتب سونگ در هنر چین را اکسپرسیونیست هنر ایران و چین می نامند. عنوان «اکسپرسیونیسم» در سال ۱۹۱۱ برای متمایز ساختن گروه بزرگی از نقاشان به کار رفت که در دهه ی اول سده ی بیستم بنای کار خود را بر باز نمایی حالات تند عاطفی، و عصیان گری علیه نظامات ستم گرانه و ریاکارانه ی حکومت ها، و مقررات غیر انسانی کارخانه ها، و عفونت زدگی شهرها و اجتماعات نهاده بودند. این هنرمندان برای رسیدن به اهداف خود رنگ های تند و تشویش انگیز، و ضربات مکرر و هیجان زده ی قلم مو، و شکل های اعوجاج یافته و خارج از چارچوب را با ژرفا نمایی به دور از قرار و سامان ایجاد می کردند و هرآنچه آرامش بخش و چشم نواز و متعادل بود از صحنه ی کار خود بیرون می گذاشتند. بدین ترتیب بین سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۳ مکتب اکسپرسیونیسم با درکی خاص از هنر خاص ونسان ونگوگ و به پیشتازی نقاشانی چون کوکوشکا، امیل نولده و کرشنر در شهر درسدن و با عنوان “گروه پل” به وجود آمد.
هنرمندان این سبک:
ونسان ویلِم ون گوگ (۱۸۵۳- ۱۸۹) نقاش معروف این سبک، زاده هلند بود. نام او در زبان هلندی فینسِنت فان خُخ تلفظ می شود. ونسان، تلفظ فرانسوی اسم کوچک اوست و در انگلیسی وینسنت می گویند (Vincent van Gogh).
ون گوگ عاشق گل آفتابگردان بود و مجموعه گل های آفتابگردان او از معروفترین نقاشی هایش است كه در کل از یازده اثر تشکیل شده، وی میگفت:” زردی آفتابگردان بهترین رنگی است که می توان پیدا کرد. خیلی شاد است. واقعا شاد است.”
او از بیماری روانی رنج می برد و در طی یک حادثه قسمتی از گوشش را برید! ونگوگ جوانی خود را به عنوان دلال هنری، معلم و واعظ هنری گذراند. او کار هنری خود را به عنوان یک هنرمند از سال ۱۸۸۰ و در سن ۲۷ سالگی شروع کرد. در ابتدا از رنگهای تیره و محزون استفاده می کرد تا اینکه در پاریس با امپرسیونیسم و نئوامپرسیونیسم، آشنا شد و این آشنایی پیشرفت هنری او را سرعت بخشید. در ۱۰ سال آخر عمرش حدود ۹۰۰ نقاشی و ۱۱۰۰ طراحی بر جای گذاشت. برخی از مشهور ترین آنها در ۲ سال پایانی عمرش کشیده شده اند و در ۲ ماه پایانی عمرش تنها ۹۰ نقاشی برجای گذاشت. در سال ۱۸۹۰ به دکتر روانشناس (Dr.Gachet) که از او پرتره ای کشیده است، مراجعه کرد. اولین برداشت وان گوگ از دکتر این بود که دکتر خودش از او بیمار تر است. فرورفتگی و افسردگی ون گوگ عمیق تر شد و در جولای ۱۸۹۰ در سن ۳۷ سالگی به سمت کشتزار ها قدم زد و گلوله ای در سینه اش خالی کرد. او در روز بعد در مهمان سرای Ravoux مرد. برادرش به بالین او آمد و او آخرین احساسش را اینگونه بیان کرد:غم برای همیشه باقی خواهد ماند. وقتی ونگوگ مرد تابوتش راپر از گل های آفتابگردان کردند.
دیگر هنرمندان این سبک:
جیمز انسور در ۱۸۶۰در بلژیک به دنیا آمد و در ۱۹۴۹ در همان شهر درگذشت. ادوارد مونک یا (مونش) نروژی که پردهٔ معروفش “جیغ ” به تنهایی مفهوم کامل شیوهٔ اکسپرسیونیسم را نمایان می سازد.
امیل نولده، در ۱۸۶۷در شلزویگ،ناحیهای در شمال غربی آلمان متولد شد و در۱۹۵۶ در سیبول درگذشت. نولده به خاطر انتخاب رنگهای پر معنی و رسایش مشهور است. قرمز پر رنگ و زرد درخشنده اغلب در کارهایش دیده میشود که حالتی نورانی به کارهایش میدهد، در غیر اینصورت کارهایش تاریک و محزون است وی یکی از بزرگترین نقاشان آبرنگ است.وی با تجسم بخشیدن به پندارهای دینی و صور کابوسی ذهن آشفتهاش یکی از نقطههای اوج این شیوه را در وجود می آورد.
ژرژ روئو در۱۸۷۱ در پاریس متولد شد و ۱۹۵۸ در همان شهر از دنیا رفت. وی در بیشتر آثارش الهامات دینی و تلخ کامیهای خود را با شکلهای زمخت و چهرههای سرد و عبوس (که از جهاتی یادآور تصویر سازی قرون وسطایی و تنگ افتاده در فضایی فشردهاند) مجسم می سازد. او همچنین در آثارش رنگهای تند و تیره و خطوط سیاه بسیار کلفت(همانند بند کشی سربی در شیشههای منقوش کلیساهای گوتیک) به کار می برد.
پیکرهسازی
پیکره تراشی اکسپرسیونیستی بهکارگیری حفره و برآمدگی، راست خطی و خمیدگی، اعوجاج بخشی و برهم زنی تناسبات طبیعی به شیوهٔ اکسپرسیونیسم را بر ما عرضه می دارد. زادکین پیکره تراش روسی (که در فرانسه به کار مشغول بود) آثاری در این سبک از خود به جا گذارده است. با بهرهبرداری از اصول و اسلوب آن مکتب تدریجاً تمایلات اکسپرسیونیستی را در آثار خود نمایان ساخت و سرانجام تنها آن شیوه را برای ابراز عصیان و بدبینی عمیق خود مناسب یافت.
اکسپرسیونیسم در سینما و عکاسی
اکسپرسیونیسم ریشه در تاریخ اقوام شمالی اروپا دارد. اقوامی که جنگلهای سیاه و متراکم شمالی را برای به دست آوردن زمین مناسب برای کشاورزی و زندگی مسطح کردند و ترس از ناشناختههای همین جنگلهای متراکم بود که باعث ساختن افسانههای موجودات عجیب و خارقالعاده و خون آشامانی شد که این اقوام تصور می کردند در دل تاریک این جنگلها وجود دارند.
سینمای اکسپرسیونیستی در کشور آلمان آغاز شد و به اوج رسید و پس از مدتی سینمای وحشت به عنوان شاخه مورد پسند اکثریت جامعه از همین سینمای فرهیخته و روشنفکر منشعب شد. پنج سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۴ که کشور آلمان به دلیل شکست در جنگ جهانی اول، شورش و کودتا، کاهش ارزش پول و گرسنگی، در شرایط اقتصادی وحشتناکی به سر می برد، غنیترین دوران سینمای آلمان را ساختند. سینمایی که بازتاب وحشت مردم از جنگ، گرسنگی و ورشکستگی بعد از آن بود. با به قدرت رسیدن حکومت رایش سوم در سال ۱۹۳۳ عدهای از کارگردانان پیشروی سینمای اکسپرسیونیستی که می دانستند با شرایط جدید امکان کار در کشور را نخواهند داشت، دست از کار کشیدند. عدهای با اهداف حکومت جدید همسو شدند و عدهای دیگر نیز که به نوعی در فیلمهای خویش ظهور خونآشام را پیشبینی کرده بودند، به ایالات متحده مهاجرت کردند. سینمای آلمان نیز پس از آن تا پایان جنگ جهانی دوم به نوعی از سینما با عنوان سینمای تبلیغی یا – پروپاگاندا – روی آورد که مطابق اهداف هیتلر بود و در آن هیتلر پیشوای بزرگ نژاد برترمعرفی میشد. فیلم -دانشجوی پراگ- نسخه اول به سال ۱۹۱۹ که یکی از پیش زمینههای مهم سینمای اکسپرسیونیستی آلمان هست موضوع جدیدی را وارد سینما کرد: شعبده بازی که دانشجویی را به کار می گیرد و او را وادار می کند تا دست به قتلی زند سپس گناه قتل را به گردن دانشجو می اندازد او ناچار به خودکشی می شود.
انسانی توسط نیروهای نامرئی کنترل میشود و دست به اعمالی میزند که خود را در قبال آنها مسئول نمیداند. حکایتی از مردم کشور آلمان در خلال جنگ جهانی دوم و نمادی از سایه یا شر درون وجود انسان. «اکسپرسیونیسم» که اساساً درونگرایی و پرداختن به روحیات درونی بشر از ویژگیهای آن به حساب میآید، با نوع سینمای هراس عجین گشت و از آنجا که فیلمهای این سبک به ابعاد ناشناخته آفاق و انفس انسان نظر دارد و این ابعاد معمولاً برای اغلب افراد، وجهٔ هراسناک و رعبآور ایجاد کرده (هر عنصر ناشناختهای بطور طبیعی برای آدمی وحشتآور میباشد) نخستین آثار اکسپرسیونیستی سینما در وادی سینمای ترسناک قرار گرفت.
فیلمهایی مانند: گولم داستانی متعلق به افسانههای یهودیان که در آن موجودی سفالی با کمک اورادی زنده میشود وگرایشاتی غیرمجاز نسبت به دختر صاحب خود پیدا میکندو سرانجام دچار جنون می گردد، در اینجا نیز موضوع رهایی از موجودات ناشناسی مطرح است که بطور ناشناخته به شکل نیروی ضمیر ناخود آگاه ظهور می کنند، دانشجوی پراگ در دهه دوم قرن بیستم و بعد از آن مرگ خسته و مطب دکتر کالیگاری از معروفترین فیلمهای اکسپرسیونیستی بهشمار می آیند. مطب دکتر کالیگاری داستانی شبیه به دانشجوی پراگ – سری فیلمهای دکتر مابوزه و نوسفراتو به همراه فیلمسازانی مانند: فریتس لانگ و مورنائو و روبرت وینه و… اولین پدیدهها و خالقان اکسپرسیونیستی سینما به عنوان پدران سینمای هراس شناخته شدند. تصویر مخلوقات کریه و قدرتمند که آسایش و امنیت جامعه را برهم میزنند، پدیدههای متافیزیکی که باعث اختلال روحیات بشری می گردند و انسانهای با قدرتهای مافوق که برای تحت انقیاد درآوردن انسانها به اعمال خشونت بار و مشمئزکننده دست می زنند، از جمله مهمترین سوژههایی بود که در آثار فوق به کار گرفته می شد. با ورود سینمای اکسپرسیونیستی به سینمای هالیوود، این سینما وجه روشنفکرانه خود را تاحدی از دست داد و به سلیقه عامه مردم روی آورد و کمکم ژانر سینمای وحشت با ساخت فیلمهایی چون فرانکشتاین، دراکولا و… شکل گرفت ولی آنچه در طول سالیان دراز این سینما را به پیش راند وحشت انسان از پدیده های مختلفی که در زندگی برای او رخ میداد و ترسهایی چون گرسنگی، مرگ، فقر، ترس از برخورد با ناملایمات و… بود که بن مایههای سینمای وحشت را از ابتدا تاکنون ساخت و در شکل موجودات عجیب، انسانهایی که تحت شرایط مختلف تغییر میکنند و… بر پرده آمد و در واقع ابعاد مختلف ترسهای درونی انسان به شکلهای مختلف بر پرده سینما جان گرفت.
سینمای امروز علاوه بر مضامین جدیدی که سینمای اکسپرسیونیستی وارد سینما کرد، وامدار طراحی دکور خاصی است که با این ژانر وارد عرصه سینما شد، دکور و نورپردازی که به ایجاد تعلیق و دلهره در این سینما کمک کرد. در سینمای امروز جهان هنوز در آثار سینماگران بزرگی همچون -تیم برتون- میتوان رگههایی از سینمای اصیل اکسپرسیونیستی را مشاهده کرد. تصاویری که هنر عکاسی نیز از آن وام گرفت مواردی که امروزه عکاسان اکسپرسیونیستی از آن بهره میجویند عبارتند از: ایجاد سایه های پر کنتراست، نورپردازی ترسناک، استفاده از گریم عروسکی (سفید کردن بیش از حد صورت و ایجاد سایه های تیره اطراف چشم) استفاده از زوایای خشن و رعبآور مثل شیشههای شکسته و لبههای تیز، نورپردازی وهشتناک، استفاده از نور پایین در پرتره جهت ایجاد سایههای غلیظ در اطراف بینی، حلقهٔ تیره زیر چشمها و سایه ابروها، برای نشان دادن تصاویر شیطان و… و همچنین استفاده از نورهای قرمز یا تک رنگ گرم، منابع نوری اسپات جهت تیز تر کردن سایهها و همچنین استفاده از دکورهای اکسپرسونیستی، بافت های خشن و پر کنتراست و غیره از عناصر اصلی عکاسی اکسپرسیونیستی است.
اکسپرسیونیسم در موسیقی
از ویژگیهای این حرکت هنری که در کارهای موسیقی هم بوضوح می توان آن را حس کرد، تمایل هنرمند به کاوش در درون خود به جای محیط بیرونی است. اغلب این هنرمندان آلمانی واتریشی بودند که به نوعی علیه هنرمندان امپرسیونیسم فرانسوی که فقط مضمون های دلنشین و زیبا را میآفریدند دست به طغیان زدند. آنها زیبایی و آراستگی ظاهری را به باد انتقاد گرفتند و برای اعلام وجود نارضایتی در اجتماع در جهتی دیگر به پرورش تفکرات وحشی و حتی کریه در هنر پرداختند. از موسیقیدانان بنام این سبک میتوان به آرنولد شونبرگ، بلا بارتوک، چارلز آیوز، جورج گرشوین، آرون کوپلند، آنتون وبرن و آلبان برگ اشاره کرد؛ که خیلی از آنها بیآنکه در دوران زندگی خود لمس کنند. بعد از مرگشان بر موسیقی آهنگسازان بعد از خود تأثیرگذار بودند. موسیقیدانان اکسپرسیونیسم مانند نقاشان و نویسندگان این سبک هنری برای بیان نازیباییها روشهای خاص خود را دنبال کردند. تأکید آنها بر عناصر غیر موسیقی بود استفاده از اصوات، فاصلههای دیسونانس، تاکیدهای غیر موزون روی ضربها که قدرت پیشبینی را از شنونده می گیرد، تعویض سریع تونالیته و مشخص نبودن تونالیته اصلی موسیقی و بسیاری روش های دیگر همه باعث این می شوند که موسیقی بوجود آمده دقیقاً حال و هوای تابلوهای کشیده شده توسط نقاشان یا مطالب نوشته شده توسط نویسنده های این سبک هنری را برای مخاطب القا کنند. این ویژگیهای نازیبا در موسیقی آنقدر پیش می رود که آیوز موسیقیدان این سبک در سمفونی چهارم خود با دو ارکستر به صورت همزمان دو قطعه در دو تنالیته ی مختلف اجرا می کند، باید گفت که این کار جسارت و جرات خاصی راطلب میکند، که حتماً او از آن بهره می برده است.
نگارخانه
چنانکه از فعالیت های داوطلبانه «تبریزآرت» و مطالب منتشر شده در سایت آن بهره می برید و انتشار آزاد این اطلاعات و استمرار این فعالیت ها را مفید می دانید، لطفا در نظر داشته باشید که در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان نیز وجود دارد. کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند.