ویرایش نخست توسط انسانشناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷
آمادهسازی متن: فائزه حجاری زاده
غلامعلى مكتبى متولد ارديبهشت ۱۳۱۳ اهواز
فارغالتحصیل رشته نقاشى از دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران ۱۳۳۸
۶سال ادامه تحصيل نقاشى در «بوزار» پاريس
۴۵سال تصويرگرى کتاب های درسى و کمک درسی كودكان و نوجوانان
تصويرگرى مجلات «پيك» در سالهای پيش از انقلاب، ۱۱سال تدريس در دانشگاه تهران، هنر، الزهرا، آزاد و دانشكده صدا و سیما ۱۳۷۵ـ۱۳۶۴
تصويرگرى بيش از ۵۴ عنوان كتاب غيردرسى كودكان و نوجوانان
تصويرگرى کتابهایی چون “قصه خوب مريم“، “زخمزبان“، “ابلق“، “آسمان هنوز آبى است“، “مرزباننامه“، “دست كوچولو، پا کوچولو” و…
برگزيده دومين نمايشگاه هنر گرافيك ايران
دريافت لوح تقدير ويژه كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان ۱۳۷۴
برگزيده پنجمين جشنواره مطبوعات كودك ۱۳۷۵
جايزه بهترين تصويرگرى جشنواره كتاب كودك و نوجوان كانون ۱۳۷۸
دريافت لوح تقدير چهارمين نمايشگاه بینالمللی آثار تصويرگران كتاب كودك ۱۳۷۸
دريافت جايزه بهترين روى جلد و جايزه ويژه (براى مجموعه آثار) نهمين جشنواره كتاب كودك كانون
شركت در بى ينال تصويرگرى «براتيسلاوا» در سالهای ۱۹۹۸ و ۲۰۰۲
تقديرشده ازسوى انجمن تصويرگران كتاب كودك
تقديرشده دفتر کتابهای کمکآموزشی ۷۸
کتابهای درسى شايد يكى از بنیادیترین بزنگاه های برخورد هر بیننده ای با واقعيت شكل و شالوده تصوير است كه مگر در موارد معدودى همه در سنين خيلى پايين رقم می خورد و در شناخت و شعور تصويرى يك كودك و شکلگیری تصور او از گستره گشوده «ديدن» و از دنيا و قياس ميان پدیده ها، تأثير غیرقابل انکاری دارد. ظهور هنرمندى چون “غلامعلى مكتبى” در هنر مدرن و معاصر ايران درست از يك چنين زمان و زمينه مهم و ملموسى آغاز می شود. هنرمندى كه بينش بالا و والا و کمال یافته خود را از جهان عينى به جهان یکسر ذهنی كودكان كشانده است و چهل و چند سال از همراهى با آنها دريغ نكرده است. بهطوریکه حالا كمتر كسى را در اين سرزمين می توان يافت كه درس خوانده باشد و رد پاى خيال مكتبى را در كيف و کتاب های درسى و کلاس های درس نديده باشد. تصويرهاى ساده ای كه در درك سختی های درس و در باز کردن کتاب های خشك و نشان دادن راههای ديگر، آنهم در آغاز درگيرى با دنياى بيرون، بسيار مؤثر بودهاند و تأثير خود را تا آستانه بزرگ سالی و سلطه و سيطره تصور بر تصوير و واقعيت بر خيالى گرى حفظ کرده اند.
“مكتبى” برخلاف چهره های منعطفى كه سالها است در طراحى و تصويرگرى و تزيين کتاب های درسى و داستانى و آموزشى و علمى كودكان و نوجوانان از خود نشان داده، در نگاه نخست با آن سبیل های پرپشت و موهاى به پشت خوابيده و شكم به نسبت برآمده و عينك درشت چهرهای بسيار مصمم و جدى دارد كه از نزديك شدن ناگهانى آدم به او جلوگيرى می کند. در گذار از اين چهره خشك و ظاهر غلط انداز، كه صدالبته از سرشارى و نشاط پيرمرد در عالم پيرى نيز سخن می گوید، به عالمى از آرامش میرسی كه دامنه های آن حتى به طنز و كاريكاتور نيز می رسد.
كاريكاتورهايى كودكانه كه شايد كمتر آدم بزرگى را به خنده بنشاند، اما در جريان و سريال خود به خونى كه در رگ های يك كودك هست، خنده را یک باره و يكجا به لب های او می آورد و به چشم هایش می کشاند و می نشاند. ردپاى اين لبخند را در نگاه های خود نقاش نيز می توان يافت و آن هم وقتی که به انبوه كارهايش نگاه می کند و از انبوه آنها به وجد می آید.
از اين كه عمرش را داده و داد بچهها را از بزرگسالی و از دنياى بسته آن بازپس گرفته است: با جديت و علاقه خاصى كه به دنياى بچه ها داشتم، همه زندگی ام را گذاشتم براى نقاشى كودكان. قبل از دبستان تا دبيرستان. هنگام كار احساس زندگى میکنم و خوشحالم از اينكه دارم كار مفيدى انجام می دهم.
تصاوير “مكتبى” از فرط سادگى و صراحت اغلب قابل تفسير نيست و درگير همان محدوديت واژگانى زبان كودكانه است و گاه البته و بيشتر در کتاب های غيردرسى (شعر و داستان) از اين قاعده مستثنا می شود و فراتر میرود و به گشايش بيشترى می رسد كه ريشه در سنت های تصويرى ايران نيز دارد و یادآور نوع تصاويرى است كه دیده ایم و احياناً در ذهن ساخته ایم. در اين مورد و درباره رويكرد به سنت، حتى گاهى می توان كارهاى اين هنرمند را به همان هنر ميانه “سقاخانه” تحويل كرد و به تأويل درآورد. منتها اينجا و در آثار “مكتبى” ـ همانطور كه بايد ـ روايت نيز میآید و از بار انتزاعى نقاشیها می کاهد و آن ها را به واقعيت نزدیکتر می نماید. واقعيتى كه البته چندان شباهتى به واقعيت برى و بيرونى ندارد و بسته به حال و هواى كتاب انعطاف میپذیرد و با تخيلات كودك ـ از راه هایی كه نقاش ديده و انديشيده و پیشبینی كرده است ـ پيوند میخورد: با گذشت ۴۵ سال از كار تصویرگری کتابهای درسى و مجلات کمک آموزشی و کتاب های شعر و قصه براى كودكان و نوجوانان توانسته ام تجربه هایی كسب كنم كه به نظر اساسى و منطقى می آید. تصويرى كه براى كودك نقاشى می شود، ضمن رعايت برداشت شخصى از موضوع بايد به ايجاد ارتباط حسى و منطقى بين خط و رنگ و ترکیب بندی و ايجاد نوعى هماهنگى و ارتباط بين متن و تصوير به شكلى عينى و حسى با كمك گرفتن از رنگ های شاد و زنده و دلپذير و درعین حال متناسب با سطح فهم مخاطب بي انجامد و خطوط، ساده و راحت و درعین حال پويا و تأثیرگذار باشد تا مخاطب كم سن و سال اين تصاوير بتواند به آسانی با آن ارتباطى حسى برقرار كند و درنهایت از نگاه كردن به آن لذت ببرد و به خيالش بنشيند. يكى ديگر از آن نكات، ايجاد نوعى هماهنگى دلنشین بين عناصر تشکیل دهنده تصوير است تا بهگونه ای هر جزء آن ترکیببندی کامل کننده باقى آن كمپوزيسيون باشد. در كمپوزيسيون رنگى يك تصوير موفق چنين ضرورتى نيز وجود دارد.
چيزى كه به آفرينه اى تصويرى مكتبى، تعادل و توازن میبخشد. همين گردش رنگ در آنها است و صراحتى كه در رنگ گذارى بدوى و بنيادى كودكان نيز می بینیم. اين ویژگی يكى محصول هم ذات پندارى هنرمند با مخاطبى است كه آن را بهدرستی و دقت می شناسد و يكى از همان شناخت و تجربه هایی برمیخیزد كه گرد سفيد پيرى را روى موهاى او پاشيده است: بايد همواره در نظر داشت كه هر تصويرى نمی تواند ميل كودك را به ديدن ارضاء كند و بنابراين بايد درخور ادراك، سليقه و ذهنیتهای او باشد و اين امكان را به او بدهد كه در خيال خود سير كند و نادیدهها را ببيند و آموختنی ها را هم بياموزد. هنرمندى كه سعى میکند افكار و اندیشههای خود را در قالب هنر خود اظهار كند و از اين طريق نتيجه بگيرد، همواره سعى در شناخت مخاطبان خود دارد و هميشه در اين انديشه است كه چگونه بايد عمل كند و چه راهى را براى رسيدن به هدف انتخاب نمايد.
مطمئن ترین راه شايد همان راهى باشد كه همواره روى آن تأكيد شده و دال بر همرنگى و همزبانی با كودك است و گشودن زبانى كه كودك آن را بلد است و با آن بيان می کند و مقصود خود را می گوید و میرساند. اينجا و در كار تصويرگرى كودك هم ـ همانطور كه مكتبى با آثارش نشان داده ـ قالب مشخص و منتظمى نيست و فقط منظور بايد به بهترين شكل و شيوه رسانده شود. چيزى كه شايد در بسيارى از تصویرگریهای امروز كودكان خط خورده است و جاى آن را تظاهرات آرتيستيك، تفننى ، تجربى و موردى گرفته است.
عنصر شباهت در دنياى كودكان عنصر بنيادينى بهحساب میآید: اين را «آنتوان دوسنت اگزوپرى» با شاهكارش «شازده كوچولو»، «هانس كريستين آندرسن» با داستان «لباسى براى پادشاه»، «شل سيلوراستاين» با مجموعه آثارش و كسانى چون «فردريك كلماين» در «نقاش و قوهاى وحشى» خيلى خوب نشان داده اند.
به اين مؤلفه می توان بزرگ نمایی و كوچك نمايى و اغراق را افزود كه بسته به موضوع و مضمون در آثار غيردرسى مكتبى نيز به وفور و بهوضوح ديده می شود. همين مؤلفه ها اما، وقتى به کتابهای درسى میرسیم به قالب مشخص تری تقليل و تنزل مییابد كه هم همگانى بودن جايگاه تصوير را می رساند و هم محدودیتهای بوروكراتيك کتابهای درسى را و درعینحال به مركز و مدار مشخصى كه آفريننده آنهاست، بازمی گردد و از سرچشمه خلاقیت های او سيراب میشود. به همين منظور هم هست كه باز بايد بين آثار درسى و غيردرسى مكتبى ـ كه البته همدرسهایی با خود دارند ـ فرق و فاصله ای قائل شد. در يكى بازتر به نظر می رسد نقاش و در يكى به نظر راحتتر میآید. با اين حساب اما، همه آثار طعم تصاوير منحصربهفرد او را در عرصه تصويرگرى كودك و نوجوان دارد.
كمتر پيش میآید كه “مكتبى” زبان به گلايه بگشايد و اين را شخصيت دوست داشتنی و كودكانه او به ما میگوید كه از بدجنسیهای شايع دوران بزرگسالی دور مانده و دور نگه داشته شده است. اين ويژگى اما، وقتی که بهعنوان يك بنیانگذار و پيشكسوت درباره مسائل فنى كارش سخن می گوید به شكل ديگرى بروز میکند و از مرتبه خطاب قرار دادن شخص و هنر خاص فراتر می رود: متأسفانه در بسيارى موارد ديده شده كه هنرمند به قصد آموزش، به نحوى مانع بروز خلاقيت مخاطبان خود می شود و بهقصد تقويت فكرى و احساسى او، خودانگيختگى درونی اش را نسبت به تصوير كاهش می دهد و به زعم خود بارى از فكر و انديشه را در ذهن مخاطبان خود متراكم می کند و بدين ترتيب مانع ايجاد معرفت در او می گردد. يا گاهى به قصد شكوفايى استعداد و ذخاير درونى او كارى انجام می دهد و مانع تحقق چنين چيزى می شود و يا با انباشتن بارى از دانسته ها و تجربه ها در برابر مخاطب مانع دستيابى او به مجهولات می شود و درنهایت بهقصد يارى، مانع كشف طبيعى سرمایه های فطریاش می شود. درست همان گونه كه بهقصد بارورى اندیشهها و قریحه ها، مانع انديشيدن و نيز جوشش ذوقيات او می شود. ازجمله جذابیت های هنر، تأثيرگذارى ساده و راحت براى كان روح و جان آدمى است كه تا زنده است آن نيز در فكر و انديشه زنده و جارى است.
“مكتبى” در سال ۱۳۱۳ و در اهواز به دنيا میآید و بعد از گذراندن مراحل مقدماتى تحصيل در همان شهر، راهى تهران می شود و با رتبه اول كنكور وارد دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران می شود و در سال ۱۳۳۸ ازآنجا فارغالتحصیل می شود. او بلافاصله و بعد از طى دوران دانشكده به نقاشى و بهویژه تصويرگرى می پردازد. تصويرگرى مشترك سه جلد كتاب تاريخ قبل و بعد از اسلام و جغرافياى ايران به همراه “پرويز كلانترى” و “محمد زمان زمانى” و سه سال همكارى با انتشارات فرانكلين از تجربيات آن زمان مكتبى بهحساب می آید كه نیمهکاره می ماند و مقدمه ای می شود براى عزيمت او به فرانسه و پيگيرى تحصيلاتش در بوزار.
اين دوره هم ۶ سال طول می کشد و دوباره ايران و دوباره كار نقاشى و تصويرگرى و بهویژه تصويرگرى کتاب های درسى و کمک آموزشی كه گاهى به طراحى پوستر و كارهاى گرافيكى نيز پيوند می خورد. استخدام در وزارت آموزش و پرورش آن زمان، زندگى هنرمند را در مسير مستقيم تصويرگرى براى كودكان و نوجوانان می اندازد و رفتهرفته فعالیت های او را به اين حوزه كليدى و بنيادى محدود می کند. “مكتبى” كار تصويرگرى کتابهای شعر و داستان و همچنين تدريس در دانشگاه را از سال ۱۳۶۴ آغاز می کند. تصويرگرى بيش از ۶۵ كتاب غیردرسی و ۱۱ سال تدريس مداوم و مستمر در دانشگاه تهران، دانشگاه هنر، دانشگاه الزهرا، دانشگاه آزاد و دانشكده صدا و سیما ازجمله فعالیتهای ديگرى است كه او تاكنون به آنها پرداخته است. وى به غير از دانشگاه تهران كه در آن نقاشى درس داده در ديگر مراكز دانشگاهى تصويرسازى و مبانى رنگ را بهصورت عملى تدريس كرده است. “مكتبى” بهرغم تقديرهاى مختلف و متعددى كه از او بهعنوان يكى از بنیانگذاران تصويرگرى کتابهای كودك و نوجوان شده، هنوز و همچنان به آفرينش مشغول است و يكى دو روز هفته را هم در همان سازمان کتاب های درسى و کمکآموزشی میگذراند تا هم از تجربه های خود به ديگران انتقال دهد و هم از هنر خود بهرهمند شود. وقتى از او میپرسم كه بعد از اين همه سال به چه چيزى فكر میکند و چه چيزى برايش مهم است، با همان گرماى جنوب و همان تواضع مثال زدنیاش می گوید: آنچه اين اواخر برايم مهم مینماید، همان دنياى كودكان است كه اسمش را گذاشتهام دنياى رنگینکمانی كودكان. به خاطر صداقتى كه اين دنياى پاك و بى غل و غش دارد، راستش از دنياى بزرگترها بريده و فاصله گرفتهام. اين را ساعت ۳ بعد از نیمهشب و در اوج و انتهاى تنهاییاش میگوید نقاش
چنانکه از فعالیت های داوطلبانه «تبریزآرت» و مطالب منتشر شده در سایت آن بهره می برید و انتشار آزاد این اطلاعات و استمرار این فعالیت ها را مفید می دانید، لطفا در نظر داشته باشید که در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان نیز وجود دارد. کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند.