باغ وحش داستانی از ادوارد دی هاچ (Edward D. Hoch)

باغ وحش داستانی از ادوارد دی هاچ (Edward D. Hoch)

تبریز آرت | ویکی آرت / ترجمه: زینب شهبازی

باغ وحش
داستانی از ادوارد دی هاچ (Edward D. Hoch)

ادوارد دی هاچ 

ادوارد دی هاچ متولد سال ۱۹۳۰ در سال ۲۰۰۱ جایزه «استاد بزرک داستان جنایی» را در آمریکادر یافت کرده بود. وی نوشتن را از دهه ۱۹۵۰ با انتشار اولین مجموعه خود بنام «داستانهای کارآگاه مشهور» آغاز کرد. وی در همان سال داستان «مجله اسرار مقدس» را به چاپ رساند که در سال ۱۹۶۲ توسط آلفرد هیچکاک به فیلم در آمد. از همان سال کار نویسندگی وی رونق گرفت و به خلق داستانهای جنایی ادامه داد تا جایی که هر ماه یک داستان جنایی از او در مجله EQMM به چاپ رسید.

وی در طول حیات خود جوایز زیادی را کسب کرد. هاچ در سال ۱۹۶۸ جایزه داستان ادگارد آلن پو، در سال ۱۹۹۸ جایزه آنتونی، در سالهای ۲۰۰۰  و ۲۰۰۱ جایزه یک عمر تلاش بی وقفه و در سال ۲۰۰۱ جایزه «استاد بزرگی داستان جنایی» را از آن خود کرد.

کارخانه فرانکشتن، جاسوس و دزد ، شب دوست من، مردم شب، فرشته آهنی و… از داستانهای این نویسنده است. او در طول دوران حیات خود بیش از ۹۰۰  داستان کوتاه نوشت. وی در سن ۷۷ سالگی در خانه اش در گذشت.

ماه آگوست که می شد، بچه ها شاد و خوشحال می شدند. مخصوصا” زمانی که داشت به بیست و سوم آگوست نزدیکتر می شد. چون در همین روز کشتی فضایی پروفسور هوگو که حقیقتا” یک باغ وحش بین سیاره ای بود، به منظور بازدید شش ساعته از منطقه شیکاگو فرود می آمد.

از صبح روز قبل جمعیتی با صف های طولانی اعم از کودک و بزرگ جمع می شدندو هزینه تماشا از این باغ وحش فضایی را که فقط یک دلار بود، محکم در دست نگه می داشتند و منتظر بودندکه ببینند پروفسور هوگو امسال چه نوع موجودات عجیب و غریب را برای نمایش با خود آورده است. در سالهای قبل موجوداتی سه پا را از سیاره ونوس آورده بود، یا انسانهای باریک و دراز را از مریخ و یا حتی موجودات ترسناکی شبیه به مار را از جاهای بسیار دورتر برای نمایش به همراه آورده بود.

امسال این کشتی فضایی گرد و بزرگ آهسته بر روی زمین در منطقه ای وسیع در بیرون شهر شیکاگو نشست، در حالی که جماعت با ترسی آمیخته با احترام به این سفینه در حال فرود نگاه می کردند، دربهای پهلویی آن به آرامی بالا رفتند و همان قفس های بسته همیشگی از آن ظاهر شدند. در داخل این قفس ها حیواناتی شبیه اسب از گونه ای وحشی قرار داشتند که با حرکات تند و سریع از دیوار قفس ها بالا می رفتند و با زبانی با صدای فرکانس بسیار بالاتر که نامفهوم بود، با هم حرف می زدند. اهالی زمین گرداگرد این کشتی فضایی جمع شدند، خدمه پروفسور هوگو بلافاصله هزینه تماشا از این باغ وحش فضایی را جمع کردند، سپس پروفسور لباسش را عوض کرد و شنل رنگین کمان رنگی اش را پوشید و کلاه استوانه ای بر سرش گذاشت.

میکروفون را در دست گرفت و گفت: «اهالی زمین»

در این حال از صدای همهمه جمعیت کاسته شد و ادامه داد:«اهالی زمین، امسال در مقابل یک دلاری که پرداخت کردید، شاهد یک نمایش واقعی خواهید بود، موجودات کم شناخته اسب عنکبوتی که از کائن با صرف هزینه هنگفت از میلیونها مایل دورتر از فضا برایتان آورده ام. جمع شوید و ببینید و آنها را از نزدیک بررسی کنید. به حرف زدنشان گوش دهید و به دوستانتان نیز برای دیدنش اطلاع دهید. اما عجله کنید! سفینه من فقط شش ساعت می تواند در اینجا توقف کند !»

جمعیت به آرامی تجمع کردند و در یک لحظه از دیدن این موجودات عجیب و غریب که شبیه اسب بودند ولی همچون عنکبوت از دیوار قفس ها بالا و پایین می پریدند، هم وحشت زده و هم حیرت زده شدند. یک نفر گفت: «مطمئنا” دیدن این موجودات ارزش یک دلار را دارد، به خانه میروم تا همسرم را نیز برای تماشا با خود بیاورم.» تمام روز اینگونه سپری شد تا اینکه ده ها هزار نفر در اطراف قفس های بسته در کنار کشتی فضایی تجمع کردند.

بالاخره مدت زمان شش ساعت به پایان رسید. پروفسور هوگو بار دیگر میکروفن را در دست گرفت و گفت:«الان وقت آن رسیده که از اینجا برویم. اما سال آینده در همین زمان دوباره باز خواهیم گشت. چنانچه از دیدن باغ وحش امسال ما لذت بردید، در این مورد با دوستانتان در سایر شهرها تماس بگیرید و به آنها از دیده هایتان صحبت کنید. فردا به نیویورک خواهیم رفت و هفته بعد به لندن، پاریس، رم، هنگ کنگ و توکیو. سپس به سایر اقصی نقاط دنیا سفر خواهیم کرد!»

و با تکان دادن دست از جمعیت خداحافظی کرد. زمانی که کشتی فضایی از روی زمین داشت بلند می شد، مردم باور کردند که این باغ وحش بهترین باغ وحشی بود که در عمرشان دیده بودند….

بعد از دو ماه گردش در سه سیاره دیگر کشتی نقره ای رنگ پروفسور هوگو سرانجام بر روی صخره های ناهموار آشنای کائن فرود آمد و این موجودات اسب عنکبوتی عجیب و غریب را بلافاصله از قفس ها بیرون انداختند. پروفسور هوگو با آنها به اینجا آمده بود تا چند کلمه ای با آنها حرف بزند. سپس آنها در صدها جهات متفاوت دویدند و در دل صخره ها به جستجوی خانه هایشان پرداختند.

در یکی از این خانه ها موجود ماده از دیدن اینکه جفت و فرزندش به خانه برگشتند، خوشحال شد. با زبانی عجیب و غریب با هم احوالپرسی کردند و بی درنگ آنها را در آغوش گرفت و گفت:« مدت زمان زیادی از رفتن شما می گذرد؟اینطور نیست؟»

موجود نر سرش را تکان داد و گفت: «این کوچولو بیش از همه از این سفر لذت برد. ما به هشت دنیا سفر کردیم و چیزهای زیادی دیدیم .»

موجود کوچولو از دیوار حفره بالا و پایین پرید و گفت: «مکانی که اسمش زمین بود، بهترین مکانی بود که تا حال دیده بودم. در آنجا موجودات زمینی از روی پوست شان لباس پوشیده بودند و روی دو پا راه می رفتند. »

مادرش گفت:«آیا خطرناک نبود؟»

جفتش در پاسخ گفت : «نه، برای محافظت مان نرده هایی گذاشته بودند. ما داخل کشتی فضایی بودیم. دفعه بعد تو هم باید با ما بیایی. ارزش دارد که ۱۹ کاموک برای دیدن این مکان هزینه کنیم و برویم .»

کوچولو سرش را تکان داد و گفت : «آنجا زیباترین باغ وحشی بود که تا به حال دیده بودم.»

چنانکه از فعالیت های داوطلبانه «تبریزآرت» و مطالب منتشر شده در سایت آن بهره می برید و انتشار آزاد این اطلاعات و استمرار این فعالیت ها را مفید می دانید، لطفا در نظر داشته باشید که در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان نیز وجود دارد. کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند.

حمایت مالی

نقد و بررسی ها

  • 10
  • 10
  • 10
  • 10
  • 10
  • 10

    Score

    تبریز آرت | ویکی آرت / ترجمه: زینب شهبازی باغ وحش داستانی از ادوارد دی هاچ (Edward D. Hoch) ادواد دی هاچ  ادوارد دی هاچ متولد سال ۱۹۳۰ در سال ۲۰۰۱ جایزه «استاد بزرک داستان جنایی» را در آمریکادر یافت کرده بود. وی نوشتن را از دهه ۱۹۵۰ با انتشار اولین مجموعه خود بنام «داستانهای کارآگاه مشهور» آغاز کرد.



دیدگاهتان را بنویسید