تبریز آرت | ویکی آرت / سميه مؤمنى
با ساختن هر مجسمه انگار بار ديگر متولد مى شود. او را بايد در ميان انبوه پيكرهاى آدمهایی شناخت كه همين دوروبرها هستند. آدمهای ساده و دوستداشتنی، اطرافت زنهایی با چادرهاى گلدار و نگاهى به زير، دكترى در مطب با پيراهن سفيد و كراوات، پيرمردى با عصا…
– متولد ۱۲۹۵ كرمان
– درگذشت ۱۳ فروردین ۱۳۸۵
ـ سهماهگی پدرش را از دست میدهد و به پرورشگاه صنعتى سپرده میشود
ـ پس از تحصيلات ابتدايى در كرمان، براى ادامه تحصيل به مدرسه صنايع مستظرفه به تهران میآید
ـ در سال۱۳۱۹ درجه ليسانس نقاشى میگیرد
ـ ۱۳۲۵ اولين موزه مردمى در ميدان توپخانه تهران را افتتاح میکند
ـ ۱۳۵۲ موزه صنعتى تأسيس میشود
– او تنها هنرمند ایرانی است که دو موزه به نامش ثبت شده است: موزه صنعتی (کرمان) و موزه صنعتی (تهران) یا همان موزه هلالاحمر در میدان توپخانه تهران
– او شاگرد ابوالحسنخان صدیقی بود
– صنعتی تا پایان عمر عضو پیوستهٔ فرهنگستان هنر ایران باقی ماند
– از مشهورترین کارهای او فرشته عدالت است که در ورودی کاخ دادگستری تهران به همراه ابوالحسن صدیقی و ارژنگ رحیم زاده آن را طراحی و ساختند
– علیاکبر صنعتى حدود دو هزار تابلوى رنگ و روغن ، آبرنگ و صدها مجسمه گچى، سنگى و برنزى دارد
با ساختن هر مجسمه انگار بار ديگر متولد مىشود. او را بايد در ميان انبوه پيكرهاى آدمهایی شناخت كه همين دوروبرها هستند. آدمهای ساده و دوستداشتنی، اطرافت زنهایی با چادرهاى گلدار و نگاهى به زير، دكترى در مطب با پيراهن سفيد و كراوات، پيرمردى با عصا…

سید علیاکبر صنعتى زاده
گويى آدمها هرچقدر بيشتر سختى بكشند تواناتر میشوند و “علیاکبر صنعتى” هم از اين نوع آدمهاست.
مصيبت جنگ جهانى اول كه تمام شد، مصيبت طاعون، پدر را از او گرفت و علیاکبر تنها ۶ماه داشت. مادرش مثل بيشتر آدمهای آن روزگار تهيدست بود و نگران آينده فرزند ۶ماههای كه پدر ندارد. او را به پرورشگاه مرحوم حاج علیاکبر صنعتى، مؤسس پرورشگاه صنعتى كرمان سپرد. او کودکیاش را با كودكان بیسرپرست ديگر، در رنج تهيدستى آن روزگار گذراند. حاج علیاکبر صنعتى تصميم گرفت با شروع سال تحصيلى بچهها را به مدرسه بفرستد اما علیاکبر مثل خيلى از بچههای ديگر پرورشگاه، نام خانوادگى نداشت. مأموران ثبتاحوال به یتیمخانه آمدند و نام خانوادگى حاج علیاکبر را در شناسنامه بچهها، ازجمله علیاکبر ثبت كردند و از آن پس او «سید علیاکبر صنعتى زاده » نام گرفت. کودکیاش را میگذراند و در همین روزها به نقاشى روى آورد. روزى عكس چاپشدهای از تابلوى «تالار آينه» استاد کمالالملک را در سالنامهای ديد. عكس ساعتها او را به فكر فروبرد. تا آن زمان میاندیشید كه نقاشى و هنر همان است كه او در تنهايى خود تجربهاش كرده است. اما تالار آينه نگاهش را فراتر برد. آنقدر كه او را واداشت تا به دنبال خالق «تالار آينه» بگردد.
استاد کمالالملک مدرسه «صنايع مستظرفه» را در تهران تأسيس كرده بود و علیاکبر براى جمعکردن پول سفر و ثبتنام در مدرسه کمالالملک بايد كارى میکرد. پرترهای از چهرههای حاج علیاکبر صنعتى كشيد و اين كار چند شبانهروز كار مداوم او را میطلبید تا كشيدن تابلو به پايان رسيد. آن روز حاج صنعتى در دفتر یتیمخانه نشسته بود. علیاکبر آهسته جلو رفت و تابلو را روى ميز او گذاشت… چند روز بعد حاج صنعتى او را به همراه نامهای براى ثبتنام در مدرسه کمالالملک راهى تهران كرد. در آن زمان استاد کمالالملک به نيشابور نقل مكان كرده بود. پس علیاکبر در كلاس استاد طاهرزاده (نقاش مينياتور) حاضر شد. علیاکبر با جديت كاركردن را در تمام سالهای كودكى و نوجوانیاش بهخوبی آموخته بود پس به جديت كارش را آغاز كرد. اما مينياتور با روحیهاش چندان سازگار نبود. او كه طعم فقر و تنگدستى و درد پابرهنگى و گرسنگی را چشيده بود نمیتوانست در كارى كه با روحیهاش تضاد دارد موفق شود. تصميم گرفت به جاى كشيدن مينياتور، از روى مجسمه گچى مرد کوری به نام حاج مقبل كه در ميدان بهارستان نى مینواخت و با پولى كه مردم به او میدادند روزگار میگذرانید، اثر «استاد ابوالحسن خان صديقى» نقاشى كند. او با اين نقاشى خود را از دنياى مينياتور جدا كرد و نشان داد كه در مجسمهسازی استعداد دارد، براى همين در محضر استاد «ابوالحسن خان صديقى» حاضر شد. روزى سید علیاکبر شنيد كه نمايشگاهى در سفارت آلمان بر پا شده است . به همراه استاد «طاهر بهزاد» به ديدن آن رفت. نمايشگاه نقاشیهای «آلبرت هونمان». علیاکبر تا آن زمان بيشتر با رنگ و روغن كار كرده بود و كار با آبرنگ را چندان جدى نمیگرفت. تماشاى نقاشیهای آبرنگ «آلبرت هونمان» او را شيفته آبرنگ كرد. بعد از ديدن نمايشگاه ارتباط علیاکبر با هونمان بيشتر شد. بهطوریکه حدود ۶ ماه، عصرها بعد از تعطيل شدن کلاسهای مدرسه، به خانه او میرفت و تعلیم آبرنگ میگرفت. علیاکبر صنعتى ، حدود ۱۲ سال نزد استادان نامآوری مثل «ابوالحسن خان صديقى»، «علیمحمد حیدریان» ، «حسين و على رخسار» آموزش ديد.
صنعتى بعد از گرفتن درجه ليسانس نقاشى در تهران، به كرمان میرود و برحسب وظیفه ای كه بر خود میدانسته و براى اداى دين نسبت به پرورشگاهى كه در آن پرورشیافته بود تعداد ۴۰ نفر از كودكان يتيم پرورشگاه را تعليم نقاشى میدهد. او در سال ۱۳۲۴ مجدداً به تهران آمد و به یتیمخانه پسر حاج صنعتى كه در تهران ، روبروى موزه ايران باستان قرار داشت رفت. در آنجا با تلاش شبانهروزی خود و كمك بچههای ديگرى كه در یتیمخانه بودند، بيش از ۴۰ مجسمه ساخت و در یتیمخانه به نمايش گذاشت. استقبال از اين نمايشگاه آنقدر زیاد بود كه براى بازديدكنندگان بليت در نظر گرفته شد و آن پولها هم صرف خريد گچ و ساير ابزار و وسایل ساختن مجسمه شد.
كودتاى ۲۸ مرداد ،۱۳۳۲ مجسمههای صنعتى را هم آسوده نگذاشت. در هيجان شلوغیهای آن روز عدهای از افراد ناآگاه و جاهل به نمايشگاه او هجوم آوردند و مجسمههایش را شكستند. او مدتى را با نااميدى گذراند. اما بعد تصميم گرفت كه همهچیز را از نو بسازد هرچه را كه امكان مرمت آن بود مرمت كرد و بعد از دو سال توانست مجسمههایی از شخصیتهای بزرگ ايران وجهان را در آنجا نمايش دهد. اما به اصرار پسر حاج علیاکبر (عبدالحسين صنعتى ) نمايشگاه را به ساختمانى در حوالى ميدان راهآهن انتقال داد. در سال ۱۳۵۲ شمسى ، پسر حاج علیاکبر از دنيا رفت و محل نمايشگاه ميدان راهآهن كه ملك شخصى او بود در اختيار ورثه قرار گرفت. آنها هم نمايشگاه را تعطيل كردند و بر در آن قفل زدند. خواهش صنعتى هم سودى نداشت و مجسمههای گچى، سنگى و برنزى او در آن نمايشگاه زندانى شدند.
علیاکبر صنعتى در طول زندگى خود به كرات شاهد از بين رفتن آثارش به دلايل مختلف بوده اما هیچگاه از پاى نيفتاده است. در سال ۱۳۵۷، بعد از رفتن پهلوى دوم، بازهم مجسمهها و تابلوهایش با جهل و ناآگاهى عدهای در هم شكسته شده و از بين رفتند. چند تن از میوهفروشان روبروى نمايشگاه او واقع در ميدان توپخانه با ناآگاهى و نابخردی قفل نمايشگاه را شكستند. آثارش را پارهپاره كردند، مجسمههایش را خرد كردند و تعدادی را هم به غارت بردند. بهاینترتیب اكثر آثارش از بين رفت. اما همه آنچه هنر صنعتى را از صنعت پیکرهتراشی و مجسمهسازی دور میکند و يا به درونمایههای نقاشیاش، ارزش و محتوا میدهد، همانا همراهى با همه اين مصائب پيرامون است، هنرمندى كه دغدغه خلق آثارش، انعكاس تصويرى از زندگى روزمره توده مردم است، هم خود و هم هنرش هیچگاه دور از جدالها و جنجالهای روزمره و مصائب زندگى مردم پيرامون نبوده است.
آثار صنعتى را میتوان در سه قالب مجسمهها، نقاشیها و آثار موزاییک و سنگ بررسى كرد.
اكثر مجسمههای او مردم شناسانه است و به نظر میرسد كه اغلب آنها بهصورت قالبریزی اجرا شدهاند. هر يك از آنها بيانگر حالتى و گوياى تاريخ و سرگذشتى از ادوار گذشته است. موضوعاتى مانند مردم رنجکشیده عامى و يا تابلوى زندانيان در بند كه با گچ فرنگى در سال ۱۳۲۹ ساخته شده است از اين نوعاند. اغلب سوژههای او از بزرگان، مشاهير انساندوست و هنرمندان سرشناس ايران وجهان است. مانند ملکالشعرای بهار، استاد دهخدا، امیرکبیر، فردوسى و گاندى .
سبك آثار نقاشى صنعتى نيز واقعگرایی اجتماعى است با نگاهى كه به طبقه محروم دارد. بيشتر آثار او از طبيعت الهام گرفته شده است. با رنگهایی بسيار شاد و زيبا میتوان گفت در اين آثار رنگهای انتخابشده او نمايشگر تفكرات عرفانى و آزادانديشى جامعه يا كسانى است كه بهنوعی به بشريت خدمت کردهاند و يا از مادر و بچههایی كه براى او اهميت زيادى دارند و شاید مربوط به گذشته خود او باشند.
آثار موزاییک سنگ مرمر بهصورت تخت (معرق سنگ) كنار هم قرارگرفته اند.
در اغلب آثار، سنگها با رگههای گوناگون، بافتهای متفاوت و هارمونی هماهنگ در كنار هم قرار گرفتهاند.تابلوهايى از سنگهای طبيعى با دقت فوقالعاده كه در نوع خود بسيار منحصربهفرد است.
اكثر آثار صنعتى در موزههای سيزده آبان (بهشت و جهنم) ، صنعتى كرمان و موزه ای در خيابان كالج گرد هم آورده شدهاند.
موزه سيزده آبان در سال ۱۳۲۶در ضلع شمال غربى ميدان امام خمينى در يك بناى دوطبقه با چهار صدمتر مربع توسط خود او افتتاح شد. در اين سال صنعتى آثار بسيارى اعم از تابلوهاى نقاشى و مجسمههای سنگى از نوع سنگ خارا و مرمر را به سازمان شیر و خورشيد سابق (هلالاحمر) اهدا كرد. در طبقه اول مجسمهها و در طبقه دوم تابلوهاى نقاشى او به نمايش گذاشته شده است.
صنعتى هدفش را از اهداى اين آثار به اين سازمان خدمت به قشر متوسط و درد كشيده جامعه میداند. آثار اهدايى صنعتى به اين موزه حدود چهارصد مجسمه است كه در ميان آنها رجال سياسى ـ عامه مردم، هنرمندان و درباريان ديده میشوند.
متأسفانه به دليل قرار گرفتن موزه در يك منطقه آلوده هوايى تهران، در اثر گذشت زمان و تخریب اين آثار در حال حاضر آمار آن نزديك به سيصد مجسمه است. زمانى تصميم گرفته شد كه موزه بهشت و جهنم كه در توپخانه (ميدان امام خمينى) است بهجای ديگرى منتقل شود اما چون صنعتى زاده اين مجموعه را به مردم طبقه متوسط اهدا کرده بود با اين تصميم موافقت نكرده و مصر بود كه جاى موزه همینجا باشد تا مردم بیبضاعت بهراحتی بتوانند از دیدن اين آثار لذت ببرند. محل موزه و بهاى كم بليت آن موجب شده كه استقبال مردم و توریستها همواره از آن قابلتوجه باشد به سفارش او درآمد موزه صرف خانوادههای بیبضاعت و بدون سرپرست و همینطور كسانى كه از نظر سازمان هلالاحمر به كمك احتياج دارند می شود.
صنعتى بهخوبی مردم را درك كرده و نسبت به آنها اداى دين كرده است. افتخارش هميشه اين بوده كه هنرمند مردم بوده و هنرمند مردم باقى میمانده است. با سنگ،گچ و برنز فاصله بين مردم كوچه و بازار را از ميان برداشته است. دارا و ندار، سلطان و فقير، همه و همه را در ضيافت شكوهمند مجسمههایش گرد آورده است.
صنعتی در سالهای آخر عمر به علت سکته مغزی قدرت تکلم خود را از دست داد و نیمه چپ بدنش نیز فلج شد. وی همچنین از ششم اسفندماه ۱۳۸۴ به علت عارضه ریوی و مشکل تنفسی در بیمارستان ایرانمهر بستری که پس از بهبودی نسبی از بیمارستان ترخیص شد و سرانجام بامداد سیزدهم فروردین ۱۳۸۵ در سن ۹۰ سالگی درگذشت. پیکر علیاکبر صنعتی در قطعه هنرمندان بهشتزهرا به خاک سپرده شد.
– موزه صنعتی کرمان +
– موره استاد صنعتی تهران +
– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشننامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی میپرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳ در قالب کتاب منتشر شده است.
– ویرایش نخست توسط انسانشناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷
– آمادهسازی متن: فائزه حجاری زاده
چنانکه از فعالیت های داوطلبانه «تبریزآرت» و مطالب منتشر شده در سایت آن بهره می برید و انتشار آزاد این اطلاعات و استمرار این فعالیت ها را مفید می دانید، لطفا در نظر داشته باشید که در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان نیز وجود دارد. کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند.