تاریخ ورود ارامنه به ایران و حضور آنها در درون مرزهای ایران امروزی پیشینهای دیرینهتر از زمان شاه عباس صفوی دارد.
ورود ارمنیها به مرکز ایران، به نخستین سالهای سده هفدهم میلادی بازمیگردد، زمانی که شاهعباس آنها را از شهر جلفا در کرانه رود ارس به مناطق مرکزی ایران کوچاند. حرکتهای بزرگ جمعیتی در گذشته بسیار بیش از امروز جنبه اجباری داشته است. ارامنه را در دورههای تاریخی گوناگون یا به اسارت آوردهاند یا به کوچ مجبورشان کردهاند.
آنچه درباره کمک ارمنستان به مادها و حضور فرماندهان نظامی ارمنی در ارتش هخامنشیان و همکاریهای مشابه گفته میشود، در واقع رابطه قوم با یک امپراتوری است؛ در زمان اشکانیان رابطه ایران و ارمنستان نزدیکتر از حال حاضر بوده است. در سالهای ۶۶ تا ۴۲۸ میلادی شاخهای از خاندان اشکانیان بر ارمنستان حکومت میکردند که ارمنی بودند. این همکاریها و ارتباطات گواهی است بر نزدیکی فرهنگی دو قوم و میتواند زمینهساز تفاهم متقابل آنها در زمان حاضر باشد.
از زمان داریوش هخامنشی ارامنه در ایران میزیستهاند، اما اینها بیشتر واسالهایی بودهاند (زمین داران بزرگ) که برای انجام وظایفشان نسبت به شاه شاهان به ایران میآمدند.
شاه آرشاویر در دوره پیش از اسلامی شدن ایران در سده سوم میلادی، و شاهپور دوم در سده چهارم میلادی در پی لشگرکشی به ارمنستان در سالهای ۳۶۸-۳۷۰ چند ۱۰۰ هزار ارمنی را به ایران آورده و در خوزستان و مناطق جنوب غربی ایران کنونی اسکان دادند. بعد از ورود اعراب به ایران، ارامنه هم همراه باقی مردم به اسلام گرویدهاند.
دوره جدید مهاجرتهای اجباری ارامنه به ایران در زمان حمله سلجوقیان رخ داده است. در حمله سلجوقیان به ارمنستان در سال ۱۰۴۸ به نوشته اورهایِتسی (مورخ ارمنی) ۱۵۰ هزار نفر را از دم تیغ گذرانده و همین تعداد را به زور به ایران راندهاند.
علاوه بر این، بعد از فروپاشی دولت مستقل ارمنی در سده یازدهم میلادی، مناطق ارمنینشین ماکو، سلماس، خوی، اورمیه و قره باغ داخل مرزهای حکومت ایران جای میگیرند.
در سده سیزدهم میلادی شاهد مهاجرتهای دواطلبانه هم هستیم. با تغییر مسیر راههای بینالمللی و عبور آنها از تبریز، گروهی از تجار و صنعتکاران ارمنی از موطن خود به این شهرها میآیند.
مارکوپولو در سفرنامه خود، از بین مسیحیان تبریز اول از همه از ارامنه نام میبرد (او در سال ۱۲۷۰ در تبریز بوده است). جهانگرد اسپانیایی کلاویخو که در سال ۱۴۰۵ در خوی بوده نوشته است که اکثریت ساکنان این شهر ارمنی بودهاند.
به نوشته مورخان و پژوهشگران، در سدههای یازدهم تا پانزدهم میلادی سکونتگاههای ارامنه در شهرهای تبریز، سلطانیه، مراغه و رشت به وجود آمده بودند.
در سده دوازدهم میلادی با افزایش جمعیت ارامنه در آذربایجان شاهد تأسیس نخستین تشکیلات کلیسای ارمنی (تِم یا خلیفهگری) در ایران هستیم. در آذربایجان دو خلیفهگری «زارواند و هِر (خوی)» و «سلماس و پایتخت» تشکیل میشود.
به نوشته آندرانیک هوویان وجود شمار فراوانی کلیسا در نقاط مختلف آذربایجان مانند کلیسای تاتووس مقدس در ماکو (سده هفتم میلادی)، استپانوس مقدس در جلفای ارس (سده نهم میلادی)، سورپ سرکیس در خوی (سده دوازدهم میلادی)، موژامبار در تبریز (سده دوازدهم میلادی)، نشانههای حضور ارمنیان در این مناطق است.
اگر گذری به خطه آذربایجان داشته باشیم، بدون تردید، كلیساهای بسیاری را میبینیم كه حاكی از این مسئله است كه ارمنیان از دیرباز در ایران میزیستند. همچنین بایستی متذكر شد كه پیش از كوچ ارمنیان به ایران در زمان شاه عباس صفوی، بازرگانان ارمنی در شهرهای شیراز و بندرعباس سكنی گزیده و به تجارت اشتغال داشتهاند.
در سال ۹۹۹ هجری قمری، به موجب پیمان منعقده میان نمایندگان شاه عباس صفوی و سلطان مراد سوم خلیفه عثمانی، تبریز، باختر ایران و ارمنستان، شكی، شیروان، گرجستان و قراباغ تحت سیطره دولت عثمانی درآمد. درسال ۱۰۱۳ هجری قمری شاه عباس بخش اعظمی از آذربایجان، ارمنستان و قراباغ را از عثمانیان بازپس گرفت ولی بهمحض اطلاع از حركت سردار عثمانی از شیروان بسوی قارص، ساحل جنوبی رودخانه ارس عقب نشینی كرد و دستور داد ارمنیانی كه در مسیر حركت سپاهیان عثمانی اسكان داشتند، خانه و كاشانه خود را رها و به این منطقه كوچانده شوند. طبق فرمان شاه عباس ارمنیان جلفای نخجوان به اصفهان كوچانده و ابتدا در شمس آباد اصفهان سكنی گزیدند و به مرور زمان جلفای اصفهان را بنا نهادند.
البته شایان ذكر است كه مسئله كوچ ارمنیان به اصفهان امرسادهای نبود. در حدود ۳۵۰ هزار تن از ارمنیان به زور شمشیر سربازان قزلباش خانه و مأوای خود را رها و بسوی كشور ایران به حركت در آمدند. از آنجایی كه هیچ پل و گذرگاه مطمئنی روی رودخانه ارس نبود حدود ۳۰۰ هزار تن جان خود را از دست دادند و ۵۰ هزار تن از ارمنیان كه جان سالم بدر برده بودند به دستور شاه عباس به اصفهان كوچانیده شدند و حتی افرادی بودند كه در شهرهای استانهای گیلان و مازندران و یا در شیراز اسكان یافتند.
ارمنیان ساكن در نواحی روستائی به كشاورزی، دامداری و باغداری و ارمنیان جلفا به داد و ستد اشتغال یافتند. به موجب اعتماد خاصی كه شاه عباس به تجار ارمنی داشت ایشان را جهت صدور ابریشم كه در اختیار خود شاه بود به خدمت گرفت. پس از درگذشت شاه عباس اوضاع ارمنیان دگرگون شد. جانشینان شاه عباس به آزار و اذیت تجار ارمنی پرداختند و مالیاتهای بسیار سنگینی به دارائیهای آنان بستند و وقتی این تجار اعتراض میكردند آنان را به ستون بسته می سوزاندند.
در دوران حكومت نادرشاه هم ارمنیان از شرایط مساعدی بهره مند نبودند، بعنوان مثال، ناچار بودند سالیانه ۶۰ هزار و ۵۰۰ نادری به حكومت غرامت بپردازند و بدین ترتیب بدنبال اعمال ناشایست عمال نادرشاه برخی از ارمنیان به هندوستان، هندوچین و جاوه مهاجرت كردند. در برخی از نواحی ایران، ارمنیان حق نداشتند سواره وارد شهر شوند و فقط می توانستند به مشاغلی چون زرگری، نجاری، تجارت و تهیه شراب اشتغال یابند.
در دوران قاجار تحول قابل ملاحظهای در اوضاع ارمنیان ایران حادث شد و به تعاقب خدمات ارزنده آنان در دوران مشروطیت، ایشان سرانجام حقوق یك شهروند ایرانی كه سالها از آن محروم بودند را به دست آوردند.
ارمنیان ایران یکی از قومیتهای مذهبی ایران هستند که در سال ۱۰۱۳ (قمری) برابر با ۱۶۰۴ (میلادی) از سرزمین همسایه ارمنستان به ایران کوچانده شدند ارمنیان ایران در بسیاری از وجوه اجتماعی و فرهنگی زندگی ایرانیان تاثیرگذار بودهاند، نام ارمنیان در ایران با عناوینی چون صنعتگرانی ماهر که سرشار از قابلیت و اعتماد هستند یا بهترین نجاران، با سلیقهترین مبل سازان، پاکیزهترین تهیه کنندگان مواد غذایی، قابل اعتمادترین مکانیکها، خیاطها، کفاشها، شیرینی پزها گره خورده است ارمنیان تاثیر قابل توجهی در فرهنگ و هنر ایرانی نیز داشتهاند آنها در معماری، موسیقی، سینما، عکاسی، نقاشی و تئاتر معاصر ایران و همچنین در صنعت چاپ و صنایع غذایی در ایران از پیشروان محسوب میشوند
زبان تاریخ، زبانی گویاست و بیتردید زبان تاریخی ارمنیان یكی از گویاترین آنها است. گستردگی محیط زندگانی ارمنیان از شمالیترین بخش سیبری تا جنوبیترین قسمتهای اروپا و آسیا بود. ارمنیان، نقشی بزرگ در تمدن و فرهنگ جهانی برعهده داشته و دارند. ارمنیان مردمی هستند سرزنده و فعال كه به مدد همكاری و همزیستی، محبت و علاقه میآفرینند.